راین جهانی از زیبایی - هزارمظهراستقامت |
شهید آیت الله مطهری
... اگر پیغمبر اسلام زنده می بود، امروز چه میکرد؟ درباره چه مسئله ای میاندیشید؟ والله و بالله قسم میخورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد. این یک مسئله دو دو تا چهار تاست. اگر کسی نگوید، گناه کرده است، من اگر نگویم و الله مرتکب گناه شده ام، هر خطیب و واعظی اگر نگوید، مرتکب گناه شده است. گذشته از جنبه اسلامی، فلسطین چه تاریخچه ای دارد؟ قضیه فلسطین مربوط به دولتی از دولتهای اسلامی هم نیست، مربوط به یک ملت است، ملتی که او را به زور از خانه اش بیرون کردهاند...
والله و بالله ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. و الله قضیه ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است. اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش میگفت برای من عزاداری کنید، میگفت چه شعاری بدهید؟ آیا میگفت بخوانید: نوجوان اکبر من یا میگفت بگویید: زینب مضطرم الوداع، الوداع ، چیزهایی که من امام حسین در عمرم هرگز به این جور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟! اگر حسین بن علی بود، میگفت اگر میخواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان است. شمر 1300 سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان میخورد. هی دروغ در مغز ما کردند که آقا این یک مسئله داخلی است، مربوط به عرب و اسرائیل است.باز به قول عبدالرحمان فرامرزی اگر مربوط به اینهاست و مذهبی نیست ، چرا یهودیان دیگر دنیا مرتب برای اینها پول می فرستند؟» ما چه جوابی در مقابل اسلام و پیغمبر خدا داریم؟ آیا چند روز پیش در روزنامه نخواندید که در سال گذشته یهودیان سایر نقاط دنیا، نه یهودیانی که فعلاً شناسنامه اسرائیلی دارند، 500 میلیون دلار برای اینها فرستادند که با این پولها فانتوم بخرند، بمب بریزند بر سر مسلمانان. شنیده ام یهودیان ایران خودمان در سال گذشته معادل پول 2 فانتوم فرستادند. 36میلیون دلار پول از یهودیان ایران خودمان برای آنها به عنوان کمک رفت. من آن یهودیها را به عنوان اینکه یهودی هستند، ملامت نمیکنم، ما خودمان را باید ملامت کنیم، او به همکیش خود کمک کرده است، با کمال افتخار پول میفرستد، رسیدش هم از موشه دایان میآید و آن را در بازار هم نشان میدهد، میگوید بیا رسیدش را ببین. مگر همین 2، 3 شب پیش ننوشتند من بریده اش را از اطلاعات دارم که الآن فقط یهودیان مقیم امریکا روزی یک میلیون دلار به اسرائیل کمک میکنند؟! آن وقت، تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم، خودمان را شیعه علی بن ابیطالب بخوانیم. اصلاً من باید بگویم بعد از این داستانی را که ما از علی بن ابیطالب نقل میکنیم، حرام است که دیگر در منابر نقل کنیم که روزی علی بن ابی طالب شنید، دشمن به کشور اسلامی حمله کرده است؛ و هذا اخو غامد و قد وردت خیله الانبار ، بعد فرمود شنیده ام زینب یک زن مسلمان یا زنی را که در حمایت مسلمانان است، گرفته اند. شنیده ام دشمن، سرزمین مسلمین را غارت کرده است، مردانشان را کشته است، اسیر کرده است، متعرض زنان آنها شده است، زیورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است. بعد همین علی بن ابیطالب که ما اظهار تشیع او را میکنیم و نسبت به او حساسیتهای بیمعنی و دروغین نشان میدهیم فرمود: «فلو ان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیراً». اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد، سزاوار است و مورد ملامت نیست. آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمیکنند؟ کیست که امروز منکر شود که فلسطینیهای آواره، حق بازگشت به وطن خود را ندارند؟ من در سفر مکه بعضی از اینها را دیدم. یک جوانهایی، فقط میگفتند: دماء الشهداء، ما امیدمان فقط به خون شهدایمان است. افرادی در میان آنها هستند که والله برای لباسشان محتاجند و برهنه میجنگند. اگر 700 میلیون جمعیت مسلمان دنیا، هر فرد روزی یک ریال بدهد، در سال نزدیک به 300 میلیارد دلار میشود. اگر فقط مردم ایران که 25 میلیون نفر هستیم و 98 درصد ما مسلمان است، هر فرد، روزی یک ریال به فلسطینیها کمک کند، در سال حدود 90 میلیون تومان میشود. اگر یک عشر مسلمانان هم هر کس روزی یک ریال کمک کند، در سال 9 میلیون تومان میشود. «فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم» به وسیله مال که میتوانیم کمک کنیم. والله این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سؤالی که بعد از مردن از ما میکنند، همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید؟ پیغمبر فرمود: «من سمع مسلماً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم» هر کس بشنود، صدای مسلمانی را که فریاد میکند یاللمسلمین، مسلمانان به فریاد من برسید، و او را کمک نکند، دیگر مسلمان نیست، من او را مسلمان نمیدانم. چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم؟ چه مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم؟ چرا یهودیان دنیا حتی یهودیان ایران کمک بکنند و ملتهای دیگر آنها را تحسین کنند، بارک الله بگویند، ملت بیدار بگویند، ولی ما نکنیم؟ مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق شناس باشند. من وظیفه خودم را عمل کردم. وظیفه من فقط گفتن بود و خدا میداند، جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود. این کمک مالی را وظیفه شما میدانم. و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظی میدانم که این را بگوید، بر هر خطیب و واعظی من واجب میدانم که چنین حرفی را بزند. مراجع تقلید بزرگی مثل آیتالله حکیم و دیگران، رسماً فتوی داده اند که کسی که در آنجا کشته میشود، اگر نماز هم نخواند، شهید در راه خداست. پس بیاییم به خودمان ارزش بدهیم، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم، به کتابهای خودمان ارزش بدهیم، به پولهای خودمان ارزش بدهیم، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند بکنیم. علت اینکه دولتهای بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمیاندیشند، این است که معتقدند، مسلمان غیرت ندارد. امریکا را فقط همین یکی جری کرده است. میگوید مسلمان جماعت غیرت ندارد، همبستگی و همدردی ندارد. میگوید یهودی که برای پول میمیرد، جز پول چیزی نمیشناسد، خدایش پول است، زندگیش پول است، حیات و مماتش پول است، به یک چنین مسئله حساسی که میرسد، روزی یک میلیون دلار به همکیشانش کمک میکند ولی 700 میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکی به همکیش خود نمیکنند... [ جمعه 93/5/3 ] [ 11:16 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
این حرف های غلط و تنگ نظری ها که بعضی میگویند: باید فقیر بود و گرسنگی را تحمل کرد، با روح اسلام مخالف است، اسلام دین (رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً)،[1] است، یعنی در همین دنیا هم از خدا حسنه میخواهیم. اسلام دینی است که یکی از بزرگان اصحاب آمد خدمت امام صادق(صلواتالله و سلامه علیه) وگفت: من بعد از کشته شدن مروان منتظرم که شما چه دستوری میدهید، کاسبی را رها کردم، اینقدر هم پول دارم که تا آخر عمر بنشینم و زندگی کنم و نیازی هم به کاسبی ندارم. حضرت(علیه السلام) فرمود: برو کاسبی کن، بچه هایت را برای بعد از خودت دشمن خودت قرار نده. اسلام با زهد و بی رغبتی و عدم دلبستگی به دنیا موافق است، اما با فقر مخالف است، نباید دایم به جامعه بگوییم آقا کم نظر باش، دایم بگوییم به کم اکتفا کن، گرسنگی را تحمل کن، نه این طوری نیست. زهد خوب است، اما باید گفت: زیاد به دست بیاور، زیاد فعالیت کن! امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) هزار بنده را با کدّ یمین و عرق جبین خود، خریده و در راه خدا آزاد کرد. در آن دورانی که به ایشان ظلم روا شده، میرود و قنوات احداث میکند، ولی آنها را برای فرزندانش یا دیگران وقف میکند. این که ما رسم داریم جامعه را به کم داشتن و کم کار کردن ترغیب میکنیم که نمیخواهد در مال خود وسعت بدهید، از معارف اسلامی نیست. بعد هم به امیرالمؤمنین(علیه السلام) مثال میزنیم! این درست اما خودش میفرماید میتوانم بهترین لباس را تهیه کنم، اما زهد من، حکومت من، اقتضا میکند که من بیشتر دسترنجم را به دیگران بدهم و خودم به کم اکتفا کنم.
بنابراین فقر را در جامعه ترویج نکنید، در جامعه زهد را ترویج کنید، و زمینه کمک و یاری به همدیگر را به وجود بیاورید، برای دیگران شغل ایجاد کنید. نه اینکه دایم بنشینیم و بگوییم کم کار کنید، کمتر بخورید! و از این حرفهایی که اوائل انقلاب میگفتند و شعارهایی مینوشتند، که گاهی حالا هم متأسفانه از این حرفها زده میشود. امام هیچوقت از این شعارها در کلماتش استفاده نمی کرد بلکه امام همیشه دنبال این بود که وضع اقتصادی مردم خوب بشود. شما در باب زکات نگاه کنید؛ از پول زکات میشود برای انسان محتاج خانه، ماشین، وسایل زندگی و امکانات دیگر فراهم کرد نه اینکه فقط به نان بخور و نمیری اکتفا کرد. به هر حال آگاه باشید، اسلام تنگ نظری ندارد، و با فقر و فقیر پروری مخالف است، اسلام دین زهد است، زهد به معنای استفاده بیشتر رساندن به مردم. اسلام، دین مخالف تجملات و تشکیلات بی مورد است؛ اسلام، دین زندگی بانشاط است نه زندگی غم و اندوه. -------------------------------------------------------------------------------- [1] البقره (2) ، 201. [ سه شنبه 93/4/31 ] [ 11:19 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
سروده ماندگار شهریار
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را / که به ماسوا فکندی همه سایه هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین / به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند / چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ / به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را برو ای گدای مسکین در خانه علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من / چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا به جز از علی که آرد پسری ابوالعجائب / که علم کند به عالم شهدای کربلا را چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان / چو علی که میتواند که بسر برد وفا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت / متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت / که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به امید آن که شاید برسد به خاک پایت / چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان / که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم / که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی / به پیام آشنائی بنوازد آشنا را» ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب / غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا [ شنبه 93/4/28 ] [ 1:17 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
وصیتنامه امیرالمومنین حضرت على علیه السلام را در کتابهاى حدیث به اجمال و تفصیل و به طور گوناگون نقل کردهاند که یکى را ابوالفرج نقل کرده و در اصول کافى مرحوم کلینى هم نظیر همین وصیت را که ابوالفرج روایت کرده، نقل مىکند.
در نهج البلاغه نیز در نامه شماره 47 اجمالى از این وصیت آمده و خلاصهاى از آن در کشفالغمه و روایات دیگر آمده که همه آنها را علامه مجلسى(ره) در بحارالانوار نقل کرده و ما همان روایت ابوالفرج را که نسبتاً جامعتر از دیگران است، نقل مىکنیم. ابوالفرج در « مقاتلالطالبیین » روایت کرده که پس از ضربت خوردن امیر مؤمنان، اطباى کوفه را به بالین آن حضرت آوردند و در میان آنها، هیچ یک در معالجه زخم و جراحى استادتر از اثیر بن عمرو نبود و او متخصص در معالجه زخمها و جراحات بود و از جمله چهل نفر جوانى بود که در زمان ابوبکر در عین التمر به دست خالد بن ولید اسیر و در کوفه ساکن شده بود. این طبیب همین که زخم سر آن حضرت را دید، دستور داد شُش گوسفندى را بیاورند و از میان آن رگى را بیرون آورد و آن رگ را در زخم مزبور نهاد و پس از اندکى بیرون آورد و آن را مشاهده کرد. سپس رو بدان حضرت کرده، گفت: «اى امیر مؤمنان، هر وصیتى دارى، بکن که ضربت شمشیر این دشمن خدا به مغز سر رسیده و معالجه سودى ندارد.» در این وقت بود که امیر المؤمنین کاغذ و قلم و دواتى طلبید و شروع به وصیت کرد. بسم الله الرحمن الرحیم این وصیتنامه اى است که امیرالمؤمنین، على بن ابیطالب بدان وصیت مىکند: گواهى مىدهد که معبودى جز خدا نیست که یگانه است و شریک ندارد و نیز گواهى میدهد که محمد(ص) بنده و رسول اوست، که خداوند او را به راهنمایى و دین حق فرستاد تا بر همه ادیان پیروزش کند، هرچند مشرکان آن را ناخوش دارند. درود و برکات خدا بر او باد! «همانا نماز و پرستش و زندگى و مرگ من از آن خداوندى است که پروردگار جهان است و شریکى براى او نیست و بدان مأمور گشتهام و منم از نخستین مسلمانان». اى حسن! من تو را و تمام فرزندان و خاندانم و هر کسى که این وصیتنامه به او برسد، به تقوا و ترس از خداوندى که پروردگار شماست، سفارش مى کنم و باید نمیرید جز اینکه مسلمان باشید و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید، زیرا به راستى من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: اصلاح دادن میان مردمان از همه نماز و روزه بهتر است و آنچه دین را تباه ساخته و از بین مىبرد، افساد میان مردمان است، ولا قوه الا بالله العلى العظیم [نیرویى جز به وسیله خداى بزرگ نیست]. به خویشان و ارحام خویش توجه داشته باشید و به آنان پیوند کنید، صله رحم کنید تا خداوند در روز قیامت حساب را بر شما آسان گرداند. الله الله فى الایتام، فلا تغبوا افواههم، ولا تضیعوا بحضرتکم : از خدا بترسید، از خدا بترسید، درباره یتیمان، پس براى دهنهاشان به سبب سنگدلىتان نوبت قرار ندهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه نگاهشان دارید). الله الله فى جیرانکم، فانهم وصیه نبیکم ...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره همسایگانتان که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش کرده و پیوسته درباره آنان توصیه مى فرمود، به اندازه اى که ما گمان کردیم براى همسایگان از همسایه خود ارث قرار م ىدهد و حرمت آنان به اندازهاى است که سهمى در مالشان براى همسایه تعیین کرده! الله الله فى القرآن، فلایسبقکم الى العمل به احد غیرکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره قرآن مبادا کسى به عملکردن بدان بر شما سبقت جوید. الله الله فى الصلاه فانه خیر العمل وانها عمود دینکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره نماز، زیرا که نماز ستون دین شماست. الله الله فى بیت ربکم لاتخلوه ما بقیتم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره خانه پروردگارتان (خانه کعبه)، مبادا تا زنده هستید، آن خانه از شما خالى بماند، که اگر رها شد، مهلت داده نمىشوید و به عذاب دچار مىشوید و اگر از شما خالى ماند، کیفر خداوند فرصت زندگى به شما نمىدهد. الله الله فى الزکاه فانها تطفى غضب ربکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید در دادن زکات اموال خود که زکات خشم پروردگار را فرو نشاند. الله الله فى شهر رمضان فان صیامه جُنه من النار: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره روزه ماه رمضان، زیرا که آن براى شما چون سپرى است از آتش دوزخ. الله الله فى الفقراء والمساکین فشارکوهم فى معاشکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره بینوایان و مسکینان و آنها را در زندگى خود شریک سازید و از خوراک و لباس خود به آنها نیز بدهید. الله الله فى الجهاد باموالکم وانفسکم والسنتکم: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره پیکار کردن در راه خدا به مالها و جانها و زبانهاى خویش. الله الله فى ذریه نبیکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره امت پیغمبرتان، مبادا در میان شما ظلم و ستمى واقع شود. الله الله فى اصحاب نبیکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره اصحاب پیغمبرتان؛ زیرا که رسول خدا(ص) درباره آنان سفارش فرموده. الله الله فى النساء و فیما ملکت ایمانکم...: از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره زیردستانتان، غلامان و کنیزان، زیرا که آخرین سفارش و وصیت رسول خدا(ص) این بود که فرمود: «من شما را درباره دو دسته ناتوان که زیردست شما هستند، سفارش مىکنم». آنگاه فرمود: الصلاه الصلاه، لا تخافوا فى الله لومه لائم...: نماز! نماز! درباره خداوند از سرزنش مردمان نهراسید؛ چه، هر کس به شما ستم کند یا اندیشه بد داشته باشد، خداوند شر او را کفایت فرماید. با مردم به نیکى سخن بگویید، همان گونه که خدا فرمود. امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید که رشته کار از دست شما بیرون شود، آنگاه هر چه دعا کنید و از خداوند دفع شر خواهید، پذیرفته نشود و به اجابت نرسد. بر شما باد هنگام معاشرت، به فروتنى و بخشش و نیکویى درباره یکدیگر و زنهار از جدایى و تفرقه و پراکندگى و روى گردانیدن از هم و در نیکوکارى، یار و مددکار یکدیگر باشید و بر گناه و ستمکارى کمک مباشید که شکنجه و عذاب خدا بسیار سخت است. خداوند نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیغمبرش را در حق شما حفظ فرماید، اکنون با شما وداع مىکنم و شما را به خدا مىسپارم و سلام و رحمتش را بر شما مىخوانم. [ جمعه 93/4/27 ] [ 6:39 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
آیت الله جوادی آملی: علی بن موسی (سلاماللهعلیه) از پدران گرامشان از علی (علیهالسلام) نقل فرموده که روزی رسول خدا خطبهای ایراد کرده فرمودند: «أیّها الناس قد أقبل إلیکم شهر الله» ماه خدا به شما روی کرد. چون در این ماه «صوم الله» مطرح است، و روزه مال خداست و این ماه، ماه روزه است، ماه مبارک رمضان را «شهرالله» مینامند. چنان که ماه رجب «شهر ولایت» و ماه شعبان «شهر نبوّت و رسالت» است. از این رو در دعاهای ماه رجب از خداوند متعال توفیق عبادت در ماه مبارک رمضان را مسئلت میشود تا زمینه? آن از ماه رجب مهیّا و فراهم شود و تا انسان مقدماتی را طی نکند، نمیتواند به عظمت ماه مبارک رمضان راه یابد.
در روایتی فرمودهاند: نگویید رمضان آمد، رمضان رفت، بگویید: ماه رمضان آمد و ماه رمضان رفت؛ زیرا رمضان اسمی از اسمای مبارک خدای سبحان است . شهر رمضان در حقیقت «شهرالله» است. اگر انسان در شهرالله، به لقاء الله نرسد، به باطن روزه نرسیده، بلکه روزهای در سطح طبیعت گرفته است، پاداشی هم که به او میرسد در همان سطح خواهد بود.
فرمود: ماه خدا همراه با برکت، رحمت و مغفرت به شما روی کرده است: «بالبرَکَة والرّحمة والمغفرة» مواظب باشید به استقبالش بروید و آماده باشید تا آن را درست درک کنید.
«برکت» خیر مستدام و ماندنی است. گودالهایی که در بیابان آب در آن جمع میشود و میماند، «برکه» میگویند. این ماه همراه با برکت و رحمت و مغفرت است. رحمت و مغفرت تنها آمرزش از گناهان نیست؛ آن درجات عالیه را هم خدای سبحان رحمت مینامد. البته رحمت خاصه مخصوص مؤمنان است: ?إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ المُحْسِنِینَ? . تحصیل این نوع رحمت، در ماه مبارک رمضان آسان است.
در ادامه فرمود: «شهرٌ هو عند الله أفضل الشهور» این ماه از دیگر ماهها افضل و برتر است. وخدا فضیلت آن را تعیین فرموده است. همانطور که انسان با تقوا و پرهیزکار پیش خدا گرامیتر است، ماهی که برکت و رحمت و مغفرت آن بیشتر باشد برتر است.
ماه مبارک رمضان دو دستور دارد:
1ـ عمومی: که انسان تمام ماه مبارک رمضان را به عنوان یک واحد بداند و برای آن نیّت کند؛ یعنی در شب اول ماه مبارک رمضان میتوان قصد کند که تا آخر ماه روزه بگیرد.
2ـ خصوصی که هر روز هم دارای تکلیف مستقل و جدایی است. «وأیّامه أفضل الأیام ولیالیه أفضل اللّیالی» تمام روزهای ماه مبارک رمضان از تمام ایّام سال افضل است و تمام شبهای ماه مبارک رمضان، از تمام شبها و لیالی سال برتر است. «وساعاته أفضل الساعات» ساعات یعنی چند لحظه؛ لحظات آن بهترین لحظههاست.
این جمله که فرمود: شهرالله به شما رو کرده، مناسب با حدیث شریف «الصّوم لی» است. اگر روزه مال خداست پس این ماه هم ماه خدا و «شهرالله» است. و به همان نسبت تنها «الصّوم لی» نخواهد بود؛ دعاهای سحر هم «لله» است؛ آن عبادتهای دیگر هم «لله» است؛ چون این شهر «شهرالله» است. اگر این ماه، ماه خداست، تمام آنچه که در این ماه انام میگیرد، خواه دعاهای شب و سحر، و خواه عبادات روز و روزه همه «لله» است.
ماه رمضان و تخلّق به اخلاق الهی
فرمود: «هو شهرٌ دُعیتم فیه إلی ضیافة الله» در این ماه شما مهمان خدا هستید. میهمان باید کاری کند که صاحب خانه میکند. روزهدار، میهمان خدایی است که «یُطعِمُ ولایُطَعم»[4] اطعام می کند ولی خود اطعام نمیشود؛ پس او هم میتواند «یُطعِمُ ولایُطَعم» باشد. اگر خدای سبحان میبخشد و نمیگیرد، انسان هم بایستی در این ماه خویی پیدا کند که بخشد و نگیرد؛ چون هیچ دستی بهتر از دست بخشنده و هیچ دستی هم بدتر از دست بگیر نیست. خوی گدامنشی را خداوند نا پسند دارد و خوی بخشش را میپذیرد. اگر کسی تلاش و کوشش کرد که دیگران در کنار سفره? او به بهشت بروند، دست او دست بخشنده است و اگر کسی تلاش کرد که به برکت دیگران به بهشت برود، او دست گیرنده دارد.
یکی از کلمات بلندی که قبل از رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) کسی نگفته است این است که : «الید العُلیا خیرٌ من الید السُفلی» . دست بالایی بهتر از دست زیرین است؛ زیرا انسانی که میبخشد دستش بالاست، وقتی میگیرد دستش پایین است.
در ضمن دعاهای شبهای ماه مبارک رمضان، داشتن چنین روحی بلند را به انسان توصیه میکنند که به خدا عرض کنید: «خدایا تو که دینت را حفظ میکنی و ممکن نیست دست از آن برداری، توفیق بده تا دین تو به دست من زنده شود» نه اینکه دیگران دین تو را زنده کنند و من کنار سفره? دین بنشینم. بگذار، نماز و روزه به دست من و با خون من زنده شود که دیگران میهمان من باشند؛ نه اینکه دیگران بجنگند و خون بدهند و دین را احیا کنند و من نماز بخوانم و روزه بگیرم. «واجعلنی ممّن تنتصر به لدینک ولا تستبدل بی غیری» .
خدای سبحان عدهای را تهدید کرده میفرماید: من از دینم حمایت میکنم و دست از آن بر نمیدارم، شما توفیق اجرای این فیض را نیافتی به دست دیگری انجام خواهم داد: ?إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم? . چنین نیست که اگر دیگران در برابر اسرام صف بستند خداوند دست از اسلام بکشد به طور یقین خدا دینش را حفظ میکند. حال اگر حفظ دین با شما ممکن نشد، و خلوص را از دست دادید، شما را میبرد و دیگران را جای شما میآورد.
براساس این تهدید و تعلیم قرآن کریم است که فرمودهاند: در شبهای ماه مبارک رمضان بگویید: خدایا تو که دینت را حفظ میکنی، این توفیق را بده که دین تو به دست من حفظ و زنده شود. این را دست بخشنده و همّت بلند میگویند.
در دعاهای این ماه صاحبخانه را به ما معرفی کردهاند که: «وهو یُطعِم ولا یُطعَم ویُجیر ولا یُجار علیه» یا: «یُهلک ملوکاً ویَستخلف آخرین» . سپس به ما گفتهاند که شما میهمان چنین خدایی هستید.
[ شنبه 93/4/21 ] [ 12:23 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
خیلی آدمها هستند مسلمان نیستند ولی آدمهای خوبیاند. سالها قبل راننده های محل ما میگفتند: ماشین که خراب میشود ببرید خیابان شاپور اصفهان تعمیرگاه ارمنیها، چون آنها ماشین را خوب تعمیر میکنند. این طور نیست که هر کس شناسنامهاش اسلامی شد صد در صد خوب است. بنابر روایتی انسانها مانند معادن طلا و نقره مختلف و ریشه دارند: «النّاس معادنُ کَمعادن الذَّهبِ وَالِفضِة».[1] ما انسانهایی سراغ داریم که دهری هستند و هیچ خدایی را قبول ندارد، اما در عین حال مردم آزاری نمیکند و در چارچوب خودش حرکت کرده و به جامعه خدمت میکند، با عمل خودش امر به خوبیها میکند، نه امر به معروف یعنی بیاید مثلاً بگوید نماز صبح بخوان بلکه معروف یعنی آنچه در میان عرف جامعه و مردم و عقلش پسندیده است انجام میدهد. این خطاب قرآن نشانگر رسم «امانت داری» برخی از اهل کتاب است:
(وَمِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ إِن تَأْمَنْهُ بِقِنطَارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَمِنْهُم مَّنْ إِن تَأْمَنْهُ بِدِینَارٍ لاَّ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاَّ مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَآئِمًا)،[2] « و از اهل کتاب کسی است که اگر او را بر یک پوست گاو پر از طلا[مال فراوانی] امین شمری آن را به تو برگرداند، و از آنان کسی است که اگر او را بر دیناری امین شمری، آن را به تو نمیپردازد، مگر اینکه دائماً بر[سر] وی به پا ایستی ». میبینید اگر بعضی از یهودی ها یا بعضی از مسیحی ها اگر یک پوست از گاو پر طلا به او بدهند یک قِرانش را بر نمیدارد، با اینکه شناسنامهاش اسلامی نیست بنابراین انجام امور خیر و کمک به دیگران یک وظیفه انسانی و ناشی از فطرت پاک و عقیده به مبداء و معاد است و ارتباطی به مسلمان بودن یا مسلمان نبودن ندارد و یک غیر مسلمان هم می تواند باعث اصلاح جامعه و پیشرفت بشریت گردد. -------------------------------------------------------------------------------- [ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 10:5 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
*فن پاسخ دادن... *فن پاسخ دادن... چرچیل وزیر چاق بریتانیا به برناردشو که وزیر لاغری بود گفت هرکس تو را ببیند فکر می کند بریتانیا را فقر غذایی فرا گرفته است . برناردشو جواب داد : و هرکس تو را ببیند علت این فقر را میفهمد . *فن پاسخ دادن... فن پاسخ دادن... *فن پاسخ دادن... منع :http://tajerian.ir [ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 9:31 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
بحبوحه جام جهانی بود. درست 24 سال پیش؛ آن روزها هم خیلیها تا نیمههای شب بیدار میماندند و بازیها را تماشا میکردند. آن روزها خیلیهایمان بچه بودیم و خیلیها جوانتر بودند.
یادتان هست؟ زلزله رودبار را میگویم؟ یک سری اتفاقها از یاد رفتنی نیستند. مشمول مرور زمان که بشوند، کمرنگ میشوند اما از یاد نمیروند. زلزله رودبار هم از آن اتفاقها بود. چند ثانیه بیشتر طول نکشید اما ویران کرد و با خودش برد خیلی چیزها را. پدر دخترک نو پا را. مادر چند بچه قد و نیم قد را. فرزند آن زن و مرد عاشق را و اولین عشق آن پسر جوان را. خیلی چیزها را با خودش برد. خیلی چیزها... چه کسی فکرش را میکرد؟ تا قبل از آن همه چیز سرجایش بود. همه اهالی رودبار خانه داشتند. خانواده داشتند. خانواده شبها دور هم جمع میشدند و مثل همه مردم فوتبال را تماشا میکردند. جام جهانی بود آخر... این جور وقتها مادر بزرگ میگوید «دور از حالا!» این روزها هم اوج بازیهای جام جهانی است. اوج پیروزیها، شکستها، فریاد زدنها از سرشوق، اشک ریختنها از سر غم... تیم ما اما... بگذریم! بازیهای جام جهانی هنوز جریان دارد؛ زندگی هم. مثل آن روزها! آن روزها هم زندگی جریان داشت. در خانه پرجمعیت بهشته. بهشته، دختر رودباری قصه ماست که بازیهای جام جهانی او را به یاد زلزله میاندازد. به یاد روزهای تلخ از دست دادن. زلزله که بیاید برایش فرقی ندارد که تو چقدر عاشق خانوادهات هستی. چقدر دلت میتپد برای پدر و چقدر نفسهایت به نفسهای مادر بسته است.وقتی میآید، حسرت گفتن یک دوستت دارم را در دلت میگذارد و میرود. وقت رفتن خیلی چیزها را با خودش میبرد؛ تمام آن چیزهایی را که وقتی بود قدرش را ندانستی. زلزله که میآید، تازه میفهمی که این زندگی چقدر کوتاه است، به اندازه ثانیههای لرزش زمین! میفهمی که فرصتها از دست رفتنی هستند؛ مثل فرصت یک دوستت دارم که هیچ وقت به عزیزانت نگفتی و از دستت رفت. بازی زندگی هنوز جریان دارد. فرصت گل زدن هنوز هست. گلهایی که اگر نزنی سرانجام سوت پایان به صدا درخواهد آمد. آن وقت است که تو میمانی و حسرت فرصتهایی که از دست دادی... فرصتهایی که میتوانست گل شود و نشد. میتوانستی به بقیه پاس بدهی، میتوانستی فرصت گل زدن را در بازی زندگی به بقیه بدهی و اما... چند بار میتوانستیم برای دیگران فرصت شادی ایجاد کنیم و حسادت کردیم؟ چند بار میتوانستیم از آنچه روزیمان شده انفاق کنیم و همه توپها را برای خودمان نخواهیم؟ یادمان میرود خیلی وقتها که اگر دیگران هم گل بزنند شادیش نصیب ما هم میشود. چقدر خساست کردیم؟ روزهای خوبی است این روزها برای اینکه کلاهمان را قاضی کنیم... یک رمضان دیگر هم از راه رسیده و هنوز سوت پایان بازی زندگی ما به صدا در نیامده. یادمان باشد اگر در این بازی خطا کنیم، از چشم داور پنهان نخواهد ماند... خودش گفته «فمن یعمل مثقال ذره خیر یره فمن یعمل مثقال ذره شر یره» «هرکس به اندازه دانه خردل نیکی کند نتیجه آن را خواهد دید و هرکس به اندازه دانه خردل بدی کند نتیجهاش را خواهد دید.» همیشه اتفاقات، تلنگری هستند که ما را به خودمان آورند. ما را که فراموش میکنیم و با ندانم کاریهایمان به خودمان گل میزنیم و بعد کاسه چه کنم در دست میگیریم و به زمین و زمان بد و بیراه میگوییم و از خدا گله میکنیم که چرا من؟ زلزله، تلخ است. وحشتناک است. اما خیلی چیزها را به یادمان میآورد. به یاد ما که خیلی زود فراموش میکنیم. فراموش میکنیم، آنچه داریم امانت است. پدر و مادر، خواهر و برادر، خانه و ماشین و شغل و مقام و حتی سلامتی! یادمان میرود ما مالک هیچ چیز نیستیم و آنچه داریم تا اطلاع ثانوی در اختیار ماست... فقط تا اطلاع ثانوی... معلوم نیست این اطلاع ثانوی چه زمانی است؟ نمیدانیم که امروزمان، فردا خواهد شد یا نه؟ هزاران بار شنیدهایم که آدمیزاد از یک دقیقه بعد خودش خبر ندارد. با این وجود هرشب موقع خواب ساعتهایمان را کوک میکنیم. چون امیدواریم که صبح دیگری از راه خواهد رسید و فرصت دیگری به ما داده خواهد شد. بازی زندگی همچنان در جریان است. فرصتها میآیند و میروند. گل که نمیزنیم هیچ! گل هم میخوریم... از شیطان! پا روی بقیه میگذاریم تا بالاتر برویم. مهم نیست قلب چه کسانی زیرپایمان میشکند، مهم نیست نان چند نفر را آجر میکنیم، مهم این است که چند پله بالاتر بایستیم. مهم این است که زرنگی کنیم. طمعکاریم و سیری ناپذیر. پا بر روی آبرو، احساسات، غرور، آرزوهای دیگران میگذاریم و بالا میرویم و غافلیم که «آن کس که بالاتر نشست، استخوانش سختتر خواهد شکست.» این روزها از یادمان رفته رحم و مروت و انسانیت! همه میخواهند حقشان را از دیگران بگیرند. فروشنده از خریدار، راننده از مسافر، صاحب خانه از مستاجر، معلم خصوصی از شاگرد، رئیس از کارمند، کارمند از خدمتکار و آنچنان به جان هم افتادهایم که باید گفت... «چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق» قحطی آمده، قحطی انسانیت. این روزها فرصت خوبی است که به خود آییم... به سوی او باز گردیم که هر لحظه صدایمان میکند و میگوید... باز آ... بازآ... هرآنکه هستی بازآ. یادمان باشد زلزله آخرت بسی سختتر از زلزله دنیاست. تکانی به وجود خود بدهیم پیش از آنکه تکانهای زمین ما را به خود آورد. [ دوشنبه 93/4/16 ] [ 12:47 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
[ جمعه 93/4/13 ] [ 9:26 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
آن چه ذیلا ملاحظه می کنید ، متن سخنانی از حضرت امام خمینی(س) در 43 سال پیش است که به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان در جمع روحانیون و طلاب علوم دینی و در نجف اشرف بیان شده است و حاوی نکات بسیار ارزند? آموزنده و گویائی است و بی نیاز از هر توضیح و تفسیر . فقط همین قدر گفته می شود که سخنی است از دل بر آمده از عالمی عامل و یقینا تأثیر مثبت خود را خواهد داشت. ان شاءالله.
«ان شاء اللَّه با سلامت نفْس وارد بشوید به ماه مبارک؛ و در ماه مبارک خودتان را در ضیافت خدای تبارک و تعالی ببینید و حق تعالی را مضیف خودتان ببینید و او را حاضر واقعه ببینید. اگر خدای نخواسته، یکوقتی خواستید به یک کسی جسارت کنید، بفهمید که در حضور خدا دارید به بنده خدا جسارت می کنید. اگر غیبت کردید از یک مؤمنی، بدانید که در حضور خدا غیبت کردید از یک مؤمنی. اعمال شما- به حسب روایات- عرضه داده می شود پیش رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم. اگر اعمال شما عرضه داده شد و رسول اللَّه دید شما خلافکار هستید چقدر ایشان ناراحت می شود؟! نخواهید که رسول اللَّه ناراحت بشوند؛ قلب مبارک ایشان را مکدر نکنید. اگر یکوقت صفحه عمل من و شما را بردند رسول اللَّه دید که از غیبت و از تهمت و از فحش و امثال ذلک پر است، جهت قلبش هم که او اطلاع دارد همه اش توجه به دنیاست، جهت اخلاق هم اخلاقیات فاسده، بغض و حسد و کینه- عرض می کنم- بدبینی نسبت به مردم، آن وقت یک همچو چیزی ببیند شاید در حضور ملائکة اللَّه و در حضور خدای تبارک و تعالی خجالت بکشد که این شخص از پیروان شماست، از شیعیان شماست، از امت شماست. انسان اگر از یک نفری که به انسان مربوط است، ارتباط دارد- فرض کنید که- برادر انسان است، پسر انسان است، قوم و خویش انسان است، نوکر انسان است، اگر چنانچه یک بدی واقع بشود از او، انسان پیش مردم خجالت می کشد. شما همه مرتبط به رسول خدا هستید. ... به رسول خدا ممکن است بربخورد اگر چنانچه شما یک کار زشتی بکنید. ممکن است خدای نخواسته یکوقت بر خلاف دعا نفرینمان بکند. ان شاء اللَّه در ماه رمضان جبران بکنید؛ اگر چنانچه یک چیزی از شما واقع شده است، جبران بکنید. اگر چنانچه یک گناهی خدای ناخواسته کرده اید قبل از ورود به ماه رمضان، توبه کنید، از آن برگردید از آن. ... ان شاء اللَّه با سلامت و با نفْس طاهر، با نفس پاک وارد بشوید در ماه رمضان؛ و در ماه رمضان هم به وظایف ماه رمضان عمل بکنید. (صحیفه امام، ج2، ص:390و391)
[ یکشنبه 93/4/8 ] [ 7:23 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |