سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راین جهانی از زیبایی - هزارمظهراستقامت

 رحمت ازپیامبرمعنایافت وشفقت باوجوداوهستی یافت ؛جهان فانی بانوراوروشنی یافت وعالم باقی باشفاعت اوزیباتر؛وقتی آمد همه دلها به یکباره تپیدن گرفت وخلقت معنایی دگریافت وتمام ملک هستی به برکت وجود اوبقایافت چراکه خدانیزفرموده است:" لولاک لما خلقت الافلاک واین همان تصویر راستین خلقت است .  احمدی که ازآدم زودتر معنا می یابد تاخاتمی که بعداوکسی رااکمل ترازاو خدا نمی فرستد پس به راستی که جمالوکمال او رانهایتی نیست. باشدکه درفردای قیامت شفیع ما گردد.

 ماه فروماندازجمال محمد                     سرو نباشد به اعتدال محمد

 


[ شنبه 89/11/30 ] [ 8:20 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

عکس


[ پنج شنبه 89/11/28 ] [ 7:56 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

 آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سئوالی پیرامون "فال نیک و بد زدن " پیشینیه آن و نگاه اسلامبه این مقوله را مطرح کردند.آنچه می خوانید پاسخ آیت‌الله مکارم شیرازی به پرسشی پیرامون فال نیک و بد و یا "تفال وتطیر"است.هیچ گونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شکست با این فال نیک وبد وجود ندارد، و مخصوصاً در  قسمت فال بد، غالباً جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.این دو، گرچه اثرطبیعى ندارند،ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، "فال نیک " غالباً  مایهامیدوارى و حرکت است ولى "فال بد" موجب یأس و نومیدى و سستى و ناتوانى.شاید به خاطرهمین موضوع است که در روایات اسلامى از "فال نیک " نهى نشده، اما "فال بد " به شدت محکومشده است.در حدیث معروفى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده: تَفَأَّلُوا بِالْخَیرِ تَجِدُوهُ: "کارهارا به فال نیک بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید " جنبه اثباتى این موضوع منعکس است.و در حالات خودِ پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و پیشوایان اسلام(علیهم السلام) نیز دیده مى شود که گاهى مسائلى را به فال نیک مى گرفتند، مثلاً در جریان برخورد مسلمانان با کفار "مکّه " درسرزمین "حدیبیه " مى خوانیم هنگامى که "سهیل بن عمرو " به عنوان نماینده کفار "مکّه "  به سراغ پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و حضرت(صلى الله علیه وآله) از نام او آگاه گردید، فرمود:قَدْ سَهُلَ عَلَیکُمْ أَمْرُکُمْ: "یعنى از نام سهیل من تفأل مى زنم که کار بر شما سهل و آسان میگردد ".دانشمند معروف "دمیرى " که از نویسندگان قرن هشتم هجرى است، در یکى از نوشته هاى خوداشاره به همین مطلب کرده مى گوید: این که پیامبر(صلى الله علیه وآله)فال نیک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شرّ خواهد افتاد و فال بد زدن مایهسوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشیدن است.
اما از فال بد که عرب آن را "تطیر " و "طیره " مى نامد، در روایات اسلامى ـ همان طور که گفتیم 
ـ شدیداً مذمت شده، چنان که در قرآن مجید نیز کراراً به آن اشاره گردیده و محکوم شده است.(1)
از جمله در حدیثى مى خوانیم: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اَلطِّیرَةُ شِرْکٌ: "فال بد زدن (و آن را مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن) یک نوع شرک به خدا است ".و نیز مى خوانیم: اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است، امام صادق(علیه
السلام)فرمود: الطِّیرَةُ عَلى ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَیئاً لَمْ تَکُنْ شَیئاً:"فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود،و اگر آن را محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت ".در اخبار اسلامى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که: راه مبارزه با فال بد،بى اعتنائى است.از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: ثَلاثٌ لایسْلَمُ مِنْها أَحَدٌ الطِّیرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ الظَّنُّ. قِیلَ فَما نَصْنَعُ؟ قالَ: إِذا تَطَیرْتَ فَامْضِ وَ إِذا حَسَدْتَ فَلاتَبْغِ وَ إِذا ظَنَنْتَ فَلاتُحَقِّق:"سه چیز است که هیچ کس از آن سالم نمى ماند (و وسوسه هاى آن در درون قلبِ غالب اشخاص پیدا مى شود) فال بد و حسد و سوء ظن.عرض کردند: پس چه کنیم؟فرمود: هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پیدا شد، عملاً کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پیدا کردى آن را نادیده بگیر ". عجیب این است که: موضوع فال نیک و بد، حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى و در میان افراد به اصطلاح روشن فکر، و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در میان غربى ها رد شدن از زیر نردبان، افتادن نمکدان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود! البته وجود فال نیک همان طور که گفتیم مسأله مهمى نیست بلکه غالباً اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه براى مبارزه با آن تقویت روح توکّل و اعتماد بر خدا در دل ها است، همان طور که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.(2)"تطیر "نیز چنان که مى دانیم: از ماده "طیر " به معنى پرنده است، و چون عرب فال بد را غالباً بهوسیله پرندگان مى زد، عنوان "تطیر " به معنى فال بد زدن آمده است، در برابر "تفأل " که به معنىفال نیک زدن است.در قرآن کراراً این معنى مطرح شده است که مشرکان خرافى در برابر پیامبران الهى به این حربه متوسل مى شدند، چنان که در مورد موسى(علیه السلام) و یارانش مى خوانیم: وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ یطَّیرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ:"هر گاه ناراحتى به فرعونیان مى رسید آن را از شوم بودن موسى و همراهانش مى دانستند ".(3)در آیه ?? سوره "نمل " نیز همین عکس العمل را مشرکان قوم ثمود در برابر صالح(علیه السلام)نشان دادند.و در سوره "یس " مى خوانیم: که در برابر رسولان مسیح(علیه السلام) (به انطاکیه) نیز مشرکان آنها را متهم به شوم بودن کردند.(4)اصولاً، انسان نمى تواند در برابر علل حوادث بى تفاوت بماند، سرانجام باید براى هر حادثه اى علتىبجوید، اگر موحد باشد و خداپرست، و علل حوادث را به ذات پاک او که طبق حکمتش همه چیز را روى حساب انجام مى دهد، بازگرداند و از نظر سلسله علل و معلول طبیعى نیز تکیه بر علم کند، مشکل او حل شده است و گرنه یک سلسله علل خرافى و موهوم و بى اساس براى آنهامى تراشد، موهوم اتى که حدّ و مرزى براى آنها نیست و یکى از روشن ترین آنهاهمین فال بد زدناست.فى المثل عرب جاهلى حرکت پرنده اى را که از طرف راست به چپ مى رفت به فال نیک مى گرفت،و دلیل بر پیروزى، و اگر از طرف چپ به راست حرکت مى کرد به فال بد مى گرفت و دلیل بر شکستو ناکامى! و از این خرافات و موهومات بسیار داشتند.امروز نیز درجوامعى که به خدا ایمان ندارند ـ هر چند از نظر علم و دانش روز، پیروزى هاى فراوانىکسب کرده اند ـ این قبیل خرافات و موهومات فراوان است تا آنجا که گاهى افتادن یک نمک پاشبر زمین، آنها را سخت ناراحت مى کند، و منزل و اطاق، یا صندلى که شماره آن سیزده باشد،سخت در وحشتشان فرو مى برد، و هنوز هم بازار رمالان و فال گیران در میان آنها گرم و داغ است،و مسأله موهوم بخت و طالع در میان آنها مشترى فراوان دارد.ولى قرآن با یک جمله کوتاه مى گوید: طائِرُکُمْ عِنْدَ اللّهِ: "بخت و طالع و پیروزى و شکست،موفقیت و ناکامى شما همه نزد خدا است "، خدائى که حکیم است و مواهبش را طبق شایستگى ها، شایستگى هائى که بازتاب ایمان و عمل و گفتار و کردار انسان ها استتقسیم مى کند.و به این ترتیب، اسلام پیروان خود را از وادى خرافه به حقیقت، و از بیراهه به صراط مستقیمدعوت مى کند.(5)
1-مانند سوره یس، آیه 19. نمل، آیه 47. اعراف، آیه
131.
2- تفسیر نمونه، جلد 6، صفحه 387.
3ـ اعراف، آیه 131.
4 ـ یس، آیه 18.
5- تفسیر نمونه، جلد 15، صفحه


[ دوشنبه 89/11/25 ] [ 1:14 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی.

مادرم گفت:چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی!

پدرمگفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت:

مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند:

مگر از روی نعش ما رد شوی.

گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من.

گفتم: چرا؟...گفت:مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت:

شکست، به همینزودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد.

زنم گفت:خدا مرگم دهد.

گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی.

گفتم: چرا؟...گفت:مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند...

می خواستم بمیرم. بر سرقبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید.

دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت:

مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.

حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانهکرده ام و تمام سرمایه ام برای

ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...

مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند


[ شنبه 89/11/23 ] [ 5:12 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

«کپیتال گیت» خمیده‌ترین برج جهان-


[ شنبه 89/11/23 ] [ 4:28 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 92
بازدید دیروز: 65
کل بازدیدها: 274225