سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راین جهانی از زیبایی - هزارمظهراستقامت

 


برچسب‌ها: سرو, راین,


[ دوشنبه 92/9/25 ] [ 5:25 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
یک روانشناس گفت: بهبود وضعیت روحی - روانی همسر آسیب دیده پس از عهدشکنی، با ادامه زندگی نرمال و طبیعی، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده و انگار نه انگار خیانت و عهد شکنی سیستم خانواده را به هم ریخته است، میسر نخواهد شد.

به گزارش ایسنا، علی نقی قاسمیان‌نژاد با بیان اینکه خیانت زناشویی یا عهدشکنی همسر را می‌توان یکی از پیچیده‌ترین و آسیب‌زاترین مشکلات عاطفی بین زوجین دانست، اظهار کرد: عوامل بسیاری در بروز این رفتار دخیل هستند و نگاه تک عاملی به آن، ساده انگاری است.

وی افزود: این مشکل، پیچیده‌تر از آن است که بتوان با بررسی سطحی و بدون در نظر گرفتن همه جوانب امور آن را تبیین یا در نهایت حل کرد و بعد از فاش شدن خیانت، زوجین ممکن است دست به اقدامات و فعالیت‌های نادرست و اشتباهی بزنند.

این روانشناس با اشاره به اینکه بدون شک طرفین خیانت زناشویی از این رابطه لذت برده یا می‌برند و برخی نیازهای خویش را از این طریق ارضا می‌کنند،‌ تصریح کرد: به همین دلیل، صرف اینکه یکی از طرفین تصمیم جدی برای قطع رابطه بگیرد، دلیل بر این نیست که طرف دیگر نیز به این تصمیم احترام بگذارد.

قاسمیان‌نژاد با بیان اینکه سیکل قطع - وصل ارتباط در خیانت بسیار رایج است، ادامه داد: طرفین ممکن است بارها تصمیم به قطع رابطه بگیرند و حتی چند صباحی نیز این قطع رابطه ادامه داشته باشد، اما هر بار مجددا به برقراری ارتباط روی آورند.

مخفی نگه‌داشتن حقیقت، اعتمادسازی را به تاخیر می‌اندازد

وی بهترین راه قطع رابطه را بی‌توجهی کردن به تلاش‌های نفر سوم برای برقراری مجدد رابطه عنوان کرد و گفت: در صورتی زخم‌های ناشی از خیانت التیام می‌بخشد که در قطع رابطه ثبات قدم وجود داشته و مطلقا هر نوع تماسی با فرد سوم قطع شود با این حال همسر عهدشکن نباید موضوع را ساده بگیرد و باید منتظر هوس مجدد برای برقراری ارتباط و تلاش برای تماس از طرف مقابل باشد.

این روانشناس ادامه داد: فاش شدن خیانت، عهدشکنی یا یک رابطه جنسی فرا زناشویی فرایند دشوار و هراس انگیزی است با این حال یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات، تلاش برای مخفی نگه‌داشتن حقیقت است، زیرا نگفتن تمام حقایق به بهانه آسیب نرساندن بیشتر به همسر آسیب دیده، خود می‌تواند آسیب‌زاتر و خطرناک‌تر باشد.

قاسمیان نژاد با بیان اینکه یکی از مضرات مخفی نگه داشتن حقیقت، تاخیر در فرایند اعتمادسازی است، اضافه کرد: ممکن است همسر آسیب دیده به این باور برسد که تمام حقیقت به او گفته شده و دیگر چیزی باقی نمانده که با شنیدن آن شوکه شود در این صورت اگر به مرور زمان و هر بار چیز تازه‌ای از روابط خارج از چهارچوب همسر خویش بشنود، مطمئنا فرایند بازسازی اعتماد برای او بسیار مشکل می‌شود.

وی خاطر نشان کرد: این فکر خوبی نیست که برای کنترل اوضاع و رعایت حال همسر، حقیقت و اطلاعات مربوط به رابطه فرا زناشویی به تدریج و بر حسب گذشت زمان در اختیار او قرار داده شود و گفتن تمام حقیقت به همسر، فرصت بسیار خوبی برای نشان دادن صداقت و راستی واقعی همسر عهدشکن است.

این روانشناس اولین چیزی را که فرد عهدشکن باید در صحبت با همسر خویش رعایت کند اجتناب از حالت تدافعی دانست و اظهار کرد: دست کم گرفتن عهدشکنی، سرزنش کردن همسر آسیب دیده و یا حتی سرزنش کردن نفر سوم رابطه، راه حل مناسبی نیست و یکی از مهم‌ترین مواردی که هنگام صحبت با همسر آسیب دیده باید رعایت شود اجتناب از گرفتن حالت دفاعی و قیافه حق به جانب است.

همسر عهدشکن باید مسوولیت بی‌وفایی خویش را بپذیرد

قاسمیان نژاد تصریح کرد: بهبود وضعیت روحی-روانی همسر آسیب دیده پس از عهدشکنی، با ادامه زندگی نرمال و طبیعی، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده و انگار نه انگار خیانت و عهد شکنی سیستم خانواده را به هم ریخته است، میسر نخواهد شد و قطعا نیاز به تغییراتی است که به واسطه آن‌ها زوج آسیب دیده اطمینان یابد همسر وی مسوولیت کار خود را بر عهده گرفته و سعی دارد از رخ دادن احتمالی و مجدد آن دوری کند.

وی ادامه داد: همسر عهدشکن باید با اجتناب از موقعیت‌ها و فرصت‌های خیانت، مسوولیت بی‌وفایی خویش را بپذیرد و سعی کند از هر راه ممکن برای بازگرداندن زندگی به امنیت و آرامش سابق استفاده کند.

این روانشناس یکی از راه‌ها برای کنار آمدن با یک رویداد آسیب زا برای خانم‌ها را صحبت کردن درباره احساسات و هیجاناتی که در حال تجربه کردن آن هستند، عنوان کرد و گفت: در حقیقت همسران آسیب دیده ممکن است نیاز داشته باشند موضوعی را چند بار بیان کنند و یا سووالات یکسانی را بارها بپرسند و در مقابل آقایان ممکن است فکر کنند همسرانشان با این کار قصد دارند آن‌ها را سرزنش کنند و احساس بدی را در آن‌ها برانگیزانند بنابراین به فرد عهدشکن در جلسات مشاوره توصیه می‌شود که به سووالات همسر خود با آرامش پاسخ دهد حتی اگر این سووالات بارها و بارها پرسیده شوند.

قاسمیان نژاد با بیان اینکه یکی دیگر از اشتباهات رایج بعد از فاش شدن خیانت، سرزنش، عیب جویی و بیان نقاط ضعف همسر آسیب دیده توسط همسر عهدشکن می‌باشد، خاطرنشان کرد: شکی نیست که در همه ازدواج‌ها نقص و عیب وجود دارد، اما در حال حاضر زمان مطرح کردن آن‌ها نیست در ابتدا باید سعی شود اعتماد و وفاداری از دست رفته باز گردانده شود و رابطه به سطح معقولی از ثبات برسد. بعد از موفقیت در این مرحله می‌توان در جوی آرام به نقایص و کمبودهای رابطه اشاره و برای رفع آن‌ها همفکری کرد.

وی با اشاره به اینکه درد و رنج ناشی از برملا شدن خیانت برای هر دو زوج، ناراحت کننده و آزار دهنده است، ادامه داد: پس از افشای خیانت یکی از زوجین هر دو در حال تلاش و کوشش هستند که چگونه با این درد و رنج کنار بیایند و دوباره زندگی عادی خویش را از سر گیرند.

هر خیانتی چالش‌ها و مشکلات عاطفی خاص خود را دارد

این روانشناس اضافه کرد: گاهی این تلاش‌ها خسته کننده و بی‌ثمر است و این زمانی است که همسر آسیب دیده هر از مدتی خیانت همسر و تصاویر آن را در ذهن مرور کند و دچار احساسات منفی شود و در این مواقع تمایل دارد بیشتر و بهتر از کل ماجرا و تمام جوانب آن مطلع شود و بیشتر درباره آن صحبت کند.

قاسمیان نژاد افزود: همسر عهدشکن این تمایل همسر را تلاش برای تنبیه و مجازات خود می‌داند و این موضوع باعث می‌شود میزان تلاش برای کمک به همسر خود در جهت بهبودی را کم کند و وسوسه شود با گفتن جملاتی مانند «خودت مسئله را حل کن» و یا «خودت می‌دانی، هر کاری دوست داری بکن» از ادامه صحبت خودداری کند.

وی گفت: اگر همسر آسیب دیده احساسات خود را سرکوب کند و حرف‌های خود را درباره دغدغه‌هایش نزند و نتواند به پردازش حداقلی این رویداد بپردازد، در آینده‌ای نه چندان دور این احساسات فروخورده شده و سرکوب شده دوباره سر باز می‌کنند.

این روانشناس با اشاره به اینکه یکی دیگر از اشتباهات زوجین، باور به این است که برای حل این مشکل، فرمول ساده یا مراحل مشخصی وجود دارد، تصریح کرد: هر نوع خیانت و عهدشکنی، چالش‌ها و مشکلات عاطفی خاص خود را دارد و راه حل‌های هر نوع خیانت نیز متفاوت و خاص است و هم‌چنین هیچ مرحله از پیش تعیین شده و مشخصی برای بهبودی وجود ندارد و فرایند بهبودی بسته به موقعیت و همین طور تفاوت‌های فردی زوجین منحصر به فرد است.
منع:http://www.tabnak.ir

 


[ دوشنبه 92/9/25 ] [ 5:23 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

سر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست.

دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟
دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم.

پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد.

پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد.

فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد.

[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 10:24 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
 دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام میگشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم.

یک هفته بود که با هم زندگی میکردیم. شبها که دیر میخوابیدم، تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید. صبح ها اگر دیر از خواب بیدار می شدم، خبری از او هم نبود. شاید او هم مانند من، سر بر کتابی گذاشته و خوابیده بود.

در گشت و گذار اینترنتی، متوجه شدم که عمر بسیاری از مگس های خانگی در دمای معمولی حدود 7 تا 21 روز است.

با خودم... شمردم. حدود 7 روز بود که این مگس را میدیدم. این مگس قسمت اصلی یا شاید تمام عمرش را در خانه ی من زندگی کرده بود. احساسم نسبت به او تغییر کرد. به جسدش که بیجان روی میز افتاده بود، خیره شده بودم.

غصه خوردم. این مگس چه دنیای بزرگی را از دست داده است. لابد فکر میکرده «دنیا» یک خانه ی 50 متری است که روزها نور از «ماوراء» به درون آن می تابد و شبها، تاریکی تمام آن را فرا میگیرد. شاید هم مرا بلایی آسمانی میدیده که به مکافات خطاهایش، بر او نازل گشته ام!

شاید نسبت آن مگس به خانه ی من، چندان با نسبت من به عالم، متفاوت نباشد.

من مگس های دیگر خانه ام را با این دقت نگاه نکرده ام. شاید در میان آنها هم رقابت برای اینکه بر کدام طبقه کتابخانه بنشینند وجود داشته.

شاید در میان آنها هم مگس دانشمندی بوده است که به دیگران «تکامل» می آموخته و میگفته که ما قبل از اینکه «بال» در بیاوریم، شبیه این انسانهای بدبخت بوده ایم.

شاید به تناسخ هم اعتقاد داشته باشند و فکر کنند در زندگی قبلی انسانهایی بوده اند که در اثر کار نیک، به مقام «مگسی» نائل آمده اند.

شاید برخی از آنها فیلسوف بوده باشند. شاید در باره فلسفه ی زندگی مگسی، حرف ها گفته و شنیده باشند.

شاید برخی از آنها تمام عمر را با حسرت مهاجرت به خانه ی همسایه سر کرده باشند.

مگسی را یادم میآید که تمام یک هفته ی عمرش را پشت شیشه نشسته بود به امید اینکه روزی درها باز شود و به خانه ی همسایه مهاجرت کند…

مگس دیگری را یادم آمد که تمام هفت روز عمرش را بی حرکت بر سقف دستشویی نشسته بود. تو گویی که فکر میکرد با برخواستن از سقف، سقوط خواهد کرد. یا شاید از ترس اینکه بیرون این اتاق بسته ی محبوس، جهنمی برپاست…

بالای سر مگس مرده نشستم و با او حرف زدم:

کاش میدانستی که دنیا بسیار بزرگ تر از این خانه ی کوچک است.

کاش جرأت امتحان کردن دنیاهای جدید را داشتی.

کاش تمام عمر هفت روزه ی خود را بر نخستین دانه ی شیرینی که روی میز من دیدی، صرف نمیکردی.

کاش لحظه ای از بال زدن خسته نمیشدی، وقتی که قرار بود برای همیشه اینجا روی این میز، متوقف شوی.

آن مگس را روی میزم نگاه خواهم داشت تا با هر بار دیدنش به خاطر بیاورم که:

عمر من در مقایسه با عمر جهان از عمر این مگس نیز کوتاه تر است. شاید در خاطرم بماند که دنیا، بزرگتر و پیچیده تر از چیزی است که می بینم و می فهمم. شاید در خاطرم بماند که بر روی نخستین شیرینی زندگی، ماندگار نشوم.

نمیخواهم مگس گونه زندگی کنم. بر می خیزم. دنیا را میگردم و به خاطر خواهم سپرد که عمر کوتاه است و دنیا، بزرگ.

بزرگتر و متنوع تر از چیزی که چشمانم، به من نشان میدهد…

نگاه کردن به جلو راحت‌تر از تجزیه و تحلیل کردن گذشته است، برای اینکه شما بیشتر تمایل دارید چیزهای جدید را تجربه کنید. اما هم اکنون شما به خاطر اینکه از زمان حال فرارکنید روی آینده تمرکز کرده‌اید. زمان کافی برای کار و فعالیت‌های جدید خود اختصاص بدهید و قبل از اینکه دیر بشود کارهایی که لازم است را انجام دهید.


[ جمعه 92/9/15 ] [ 7:26 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 91
بازدید دیروز: 65
کل بازدیدها: 274224