سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راین جهانی از زیبایی - هزارمظهراستقامت

  پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در پنجمین قسمت از مجموعه چندرسانه‌ای عبدصالح، خاطره‌ای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی رحمه‌الله در سال 1357 به کشور و ماجرایی درباره‌ی انس ایشان با کلام‌الله مجید را منتشر کرد. عنوان این قسمت «انقلاب قرآن» است و بخشی از فایل صوتی خاطره‌ی رهبر انقلاب برای اولین بار پس از سی و سه سال در این برنامه منتشر می‌شود.

متن این خاطره‌ رهبر معظم انقلاب اسلامی ه شرح ذیل است:

امام که آمده بودند ایران - سال 57 - خب ما اوّل یک نظر امام را دیدیم، سالی که ایشان، روزی که ایشان وارد شدند آن‌جا زیارت کردیم امام را بعد هم شب که آمدند مدرسه‌ی رفاه یک نظر دیدیم، نزدیک هم نرفتم که مبادا مزاحمشان بشویم که همه‌ی دورشان را گرفته بودند، می‌بوسیدند، من گفتم، من یک نفر حداقل اذیت نکنم امام را، نرفتم،گفتم بعد می‌رویم خدمت امام. فردا شبش بود ظاهراً، یا یکی دو شب بود که آن مدرسه‌ی علوی بودند، فرستادند ما را خواستند، بنده و بقیه‌ی برادرانی که عضو شورای انقلاب بودیم ماها را خواستند. من وارد اتاق شدم، سر شب بود دیدم امام نشستند پشت قرآن دارند قرآن می‌خوانند. حالا کِی است؟ دو سه روز بعد از ورود امام، آن روزهایی که شماها لابد یادتان هست در خیابان ایران و آن محوطه‌ی اطراف چه خبر بود از جمعیت و ولوله‌ی جمعیت. امام مراجعات به او شده، آمده‌اند، رفته‌اند. حالا غیر از این‌که مردم آمده‌اند مراجعه کردند، افراد خصوصی، سیاستمداران، روحانیون، - نمی‌دانم - دوستان قدیمی، افراد متفرقه آمدند خدمت امام، یکی پیشنهاد کرده، یکی پرسیده، یکی چیزی گفته، مرتب مشغول بود امام. سرشب ایشان در این همه غوغا که حالا بعدش هم باز یک عدّه‌ای بخواهند ملاقات کنند، یک عدّه‌ای کار دارند، تا آخر شب باز امام کار داشت، در همه‌ی این غوغاها بعد از نماز مغرب و عشا ایشان نشسته بودند در یک اتاق تنها انگار که در این دنیا هیچ خبری نیست قرآن را باز کرده بودند، مشغول قرآن خواندن بودند. یعنی امام یک روز هم قرآن خواندن یادشان نمی‌رفت؛ مرتب قرآن می‌خواند. ببینید این دل با قرآن آشناست که این‌جوری است.

یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اوّلی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلی‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلی‌کوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر می‌خواسشت جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم می‌ریختند و اصلاً اجازه نمی‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. می‌خواستند دور امام را بگیرند.

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایی را که من عهده‌دار بودم، انجام می‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر می‌کردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌ای آن‌جا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام می‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار می‌کردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط می‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفتگویی می‌آید؛ مثل این‌که کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان می‌آیند! برای من خیلی جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را می‌بینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدّد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامی می‌دارند - به نحوی طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه می‌کردیم. روی پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمی‌آید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علویِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.

[ چهارشنبه 92/11/2 ] [ 5:35 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
   
روحانی جوان از قاضی دادگاه خواست مردان خشن به‌جای رفتن به زندان، خواندن صحیح قرآن را بیاموزند.

 این روحانی مدتی پیش در جریان اعتراض به بلند بودن صدای موسیقی، توسط چند پسر جوان مورد هتک حرمت و کتک قرار گرفته بود. قاضی دادگاه با اعتراض و شکایت روحانی زخمی، پس از رسیدگی به پرونده، عاملان حمله را به زندان و شلاق محکوم کرده بود اما با درخواست شاکی پرونده رأی خود را به الزام به آموزش قرائت صحیح قرآن تغییر داد.

حجت‌الاسلام محمود کیا که از روحانیون اهل روستایی در بابل و مقیم حوزه علمیه قم است، آن روز در خانه پدری خود بود و به‌رغم شنیدن صدای بلند موسیقی، تا غروب صبر کرد و تذکری به برپاکنندگان مجلس نداد ولی هنگام اذان مغرب وقتی وارد مسجد شد، متوجه شد صدای موسیقی این مراسم آنقدر بلند است که نمی‌گذارد صدای پیش‌نماز به گوش کسی برسد.

بر اساس این گزارش، این روحانی برای دادن تذکر به صاحب مراسم به در خانه‌اش رفت که چند تن از مهمانان که به خاطر مصرف مشروبات الکلی، تعادل روحی مناسبی نداشتند به سمت حجت‌الاسلام کیا حمله‌ور شدند و با انداختن عمامه و کوبیدن بطری آب معدنی به سر و صورتش، اقدام به هتک حرمت این روحانی کردند. با شکایت این روحانی ناهی از منکر، ضاربان دستگیر و محاکمه شدند و چند روز پیش هم حکم دادگاه صادر شد.

بر اساس این گزارش، قاضی پرونده که مجازات‌هایی مانند شلاق و زندان را برای متهمان پرونده در نظر گرفته بود، پیشنهاد جالب این روحانی بسیجی را پذیرفت و به جای زندان و شلاق، متهمان را موظف کرد پیش یکی از علمای شهر رفته، قرائت صحیح قرآن را بیاموزند.

روحانی جوان در این باره گفته است: «امر به معروف و نهی از منکر یک اقدام فرهنگی است و آن روز هم من با همین نیت پا به عرصه گذاشتم. ضمن تشکر از قاضی پرونده معتقدم زندان فضای مناسبی برای رشد و تربیت مجرمان نیست و ترجیح دادم با تعلیق این حکم، گذشت اهل دین را به جامعه نشان داده و گامی در جهت اصلاح متهمان پرونده بردارم.»

[ شنبه 92/10/28 ] [ 4:45 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
حضرات آیات عظام شبیری زنجانی،موسوی اردبیلی،روحانی ،مکارم شیرازی ،صانعی،جعفر سبحانی، به پرسش شفقنا درباره  نسبت فسق دادن به دختران و پسرانی که با هم راه می روند پاسخ گفته اند.
به گزارش شفقنا، متن پرسش مطرح شده و پاسخ این مراجع تقلید شیعه بدین شرح است:

دختران و پسرانی که بایکدیگر در حال راه رفتن هستند و فسقی مرتکب نمی شوند، آیا کسی مجاز است نسبت فامیلی یا محرمیت آنان را مورد پرسش قرار دهد؟

حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی

باسمه تعالی

حمل فعل آنها برفساد وتجسس در این راستا جایز نیست،مگراین که فعل و امر اهمی مانند جلوگیری از اشاعه فساد درجامعه برآن متوقف باشد که با تشخیص حاکم شرع بلا مانع است.


حضرت آیت الله العظمی صادق روحانی

خیر کسی مجاز نیست فامیلی یا محرمیت آنان را مورد پرسش قراردهد.


حضرت آیت الله العظمی  موسوی اردبلیی

بسمه تعالی
پرسیدن نسبت فامیلی اشکالی ندارد ولی آنها ملزم به جواب دادن نیستند و سوال کننده حق الزام آنها بر جواب را ندارد البته اگر به خاطر رعایت مصالح عمومی در این رابطه قوانینی وضع شده به قوانین مربوطه عمل شود.


حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

تجسس در این گونه موارد جایز نیست مگر اینکه سوئ ظن شدیدی باشد وسبب جریحه دار شدن عفت عمومی شود.

حضرت آیت الله العظمی صانعی
بسمه تعالی

امور عرضی و ناموسی، حسب مذاق شرع بر ستر و پوشیده نگه  داشتن آن هاست تا جایی که نبی مکرم و امیر المومنین صلوات الله علیها امر به درء و دفع حدود نموده اند، یعنی حاکم، بلکه همه مردم، موظف اند تا با ایجاد شبهه، از تعقیب قضایای عرض و اتهام ها و احتمال های آن، خودداری نمایند. بنابراین هیچ کس حق سوال وتفتیش و تفحص و تجسس از افراد مانند پسر و دختر یا مرد وزنی که در ملاء عام راه می روند نداشته و ندارد و الزام آن ها به نشان دادن مدرک محرمیت که دخالت در سلطه دیگران است حرام و غیر جایز است.آری؛ اگر نمایندگان مجلس شورای اسلامی قانونی در موارد خاص حسب شرایط خاص زمان و مکان برای جلوگیری از یک فساد عمومی تصویب نمودند و آن هم خلاف موازین شرعی نبود آن قانون مانند بقیه قوانین مجلس شورای اسلامی لازم العمل است.

حضرت آیت الله العظمی سبحانی
بسمه تعالی

تا علائم خلاف از آنها ظاهر نشود نباید متعرض آنها شد. والله العالم

[ دوشنبه 92/10/9 ] [ 8:54 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت یک مورد به یاد ماندنی اتفاق افتاد

شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید . او  اظهار داشته  بود  که  هنگام  خرید  یک بسته صابون  متوجه شده بود که  آن قوطی خالی است.

بلافاصله  با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد  کارخانه  این مشکل  بررسی ،  و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی  و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید  .  

مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند:....  پایش ( مونیتورینگ )  خط بسته بندی با اشعه ایکس

بزودی سیستم مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین ،‌ دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولوشن بالا نصب شده  و خط مذبور تجهیز گردید.

سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند  تا از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.  

نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا ،  مشکلی مشابه  نیز در یکی از کارگاههای کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا  یک کارمند معمولی و غیر متخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرجتر حل کرد : 

تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط  بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد !!!

[ یکشنبه 92/10/8 ] [ 10:3 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در جمع اساتید و طلاب غیرایرانی مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) قم در پاسخ سوال یکی از طلاب که پرسید چرا خداوند همه را خوب نیافرید؟، گفت: ارزش انسان به آزادی است. اگر لال باشی و غیبت نکنی ارزش نیست.

وی در ادامه به ذکر خاطره ای از شهید مطهری پرداخت و افزود: من همین سوال را از شهید مطهری پرسیدم و گفتم "نمی شد خدا همه را خوب خلق می کرد؟" ایشان گفت "در این صورت خدا همه را زنبور عسل خلق می کرد".

رییس ستاد اقامه نماز کشور به مسئله جبر و اختیار اشاره کرد و بیان داشت: مسئله جبر و اختیار مثل تعلیم رانندگی است. در تعلیم رانندگی اگرچه گاز و ترمز زیر پای شماست، اما کس دیگری هم این اهرم ها را در اختیار دارد.

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در ادامه وارد مباحث مربوط نماز شد و سخنش را با این پرسش آغاز کرد که چگونه مردم را به نماز دعوت کنیم؟

این مفسر قرآن در پاسخ گفت: ابتدا باید دید که این فرد چرا نماز نمی خواند؟ در قرآن علت نماز نخواندن را نداشتن خشوع معرفی می کند، پس ما باید بکوشیم که خشوع را در دل ها بیشتر کنیم.

رییس ستاد اقامه نماز ادامه داد: برای این کار چند روش وجود دارد، یکی برجسته کردن نعمت های الهی مانند سلامتی، حرکت زمین، وجود موجودات دیگر و... کار دیگر بیان اسرار نماز است؛ زیرا نماز کدی از تمام هستی است که در آن انتخابات، آزادی، توحید، آب، خاک، حق حیوان و.... آمده است.

وی، یکی دیگر از روش ها را ایجاد الگو برای نسل ها دانسه و ابرازداشت: ایجاد تسهیلات و امکانات و استفاده از امام جماعت خوب از دیگر روش هایی است که باعث افزایش خشوع و ترغیب دیگران برای به جا آوردن فریضه نماز می شود.


[ جمعه 92/10/6 ] [ 9:18 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]

 


برچسب‌ها: سرو, راین,


[ دوشنبه 92/9/25 ] [ 5:25 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
یک روانشناس گفت: بهبود وضعیت روحی - روانی همسر آسیب دیده پس از عهدشکنی، با ادامه زندگی نرمال و طبیعی، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده و انگار نه انگار خیانت و عهد شکنی سیستم خانواده را به هم ریخته است، میسر نخواهد شد.

به گزارش ایسنا، علی نقی قاسمیان‌نژاد با بیان اینکه خیانت زناشویی یا عهدشکنی همسر را می‌توان یکی از پیچیده‌ترین و آسیب‌زاترین مشکلات عاطفی بین زوجین دانست، اظهار کرد: عوامل بسیاری در بروز این رفتار دخیل هستند و نگاه تک عاملی به آن، ساده انگاری است.

وی افزود: این مشکل، پیچیده‌تر از آن است که بتوان با بررسی سطحی و بدون در نظر گرفتن همه جوانب امور آن را تبیین یا در نهایت حل کرد و بعد از فاش شدن خیانت، زوجین ممکن است دست به اقدامات و فعالیت‌های نادرست و اشتباهی بزنند.

این روانشناس با اشاره به اینکه بدون شک طرفین خیانت زناشویی از این رابطه لذت برده یا می‌برند و برخی نیازهای خویش را از این طریق ارضا می‌کنند،‌ تصریح کرد: به همین دلیل، صرف اینکه یکی از طرفین تصمیم جدی برای قطع رابطه بگیرد، دلیل بر این نیست که طرف دیگر نیز به این تصمیم احترام بگذارد.

قاسمیان‌نژاد با بیان اینکه سیکل قطع - وصل ارتباط در خیانت بسیار رایج است، ادامه داد: طرفین ممکن است بارها تصمیم به قطع رابطه بگیرند و حتی چند صباحی نیز این قطع رابطه ادامه داشته باشد، اما هر بار مجددا به برقراری ارتباط روی آورند.

مخفی نگه‌داشتن حقیقت، اعتمادسازی را به تاخیر می‌اندازد

وی بهترین راه قطع رابطه را بی‌توجهی کردن به تلاش‌های نفر سوم برای برقراری مجدد رابطه عنوان کرد و گفت: در صورتی زخم‌های ناشی از خیانت التیام می‌بخشد که در قطع رابطه ثبات قدم وجود داشته و مطلقا هر نوع تماسی با فرد سوم قطع شود با این حال همسر عهدشکن نباید موضوع را ساده بگیرد و باید منتظر هوس مجدد برای برقراری ارتباط و تلاش برای تماس از طرف مقابل باشد.

این روانشناس ادامه داد: فاش شدن خیانت، عهدشکنی یا یک رابطه جنسی فرا زناشویی فرایند دشوار و هراس انگیزی است با این حال یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات، تلاش برای مخفی نگه‌داشتن حقیقت است، زیرا نگفتن تمام حقایق به بهانه آسیب نرساندن بیشتر به همسر آسیب دیده، خود می‌تواند آسیب‌زاتر و خطرناک‌تر باشد.

قاسمیان نژاد با بیان اینکه یکی از مضرات مخفی نگه داشتن حقیقت، تاخیر در فرایند اعتمادسازی است، اضافه کرد: ممکن است همسر آسیب دیده به این باور برسد که تمام حقیقت به او گفته شده و دیگر چیزی باقی نمانده که با شنیدن آن شوکه شود در این صورت اگر به مرور زمان و هر بار چیز تازه‌ای از روابط خارج از چهارچوب همسر خویش بشنود، مطمئنا فرایند بازسازی اعتماد برای او بسیار مشکل می‌شود.

وی خاطر نشان کرد: این فکر خوبی نیست که برای کنترل اوضاع و رعایت حال همسر، حقیقت و اطلاعات مربوط به رابطه فرا زناشویی به تدریج و بر حسب گذشت زمان در اختیار او قرار داده شود و گفتن تمام حقیقت به همسر، فرصت بسیار خوبی برای نشان دادن صداقت و راستی واقعی همسر عهدشکن است.

این روانشناس اولین چیزی را که فرد عهدشکن باید در صحبت با همسر خویش رعایت کند اجتناب از حالت تدافعی دانست و اظهار کرد: دست کم گرفتن عهدشکنی، سرزنش کردن همسر آسیب دیده و یا حتی سرزنش کردن نفر سوم رابطه، راه حل مناسبی نیست و یکی از مهم‌ترین مواردی که هنگام صحبت با همسر آسیب دیده باید رعایت شود اجتناب از گرفتن حالت دفاعی و قیافه حق به جانب است.

همسر عهدشکن باید مسوولیت بی‌وفایی خویش را بپذیرد

قاسمیان نژاد تصریح کرد: بهبود وضعیت روحی-روانی همسر آسیب دیده پس از عهدشکنی، با ادامه زندگی نرمال و طبیعی، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده و انگار نه انگار خیانت و عهد شکنی سیستم خانواده را به هم ریخته است، میسر نخواهد شد و قطعا نیاز به تغییراتی است که به واسطه آن‌ها زوج آسیب دیده اطمینان یابد همسر وی مسوولیت کار خود را بر عهده گرفته و سعی دارد از رخ دادن احتمالی و مجدد آن دوری کند.

وی ادامه داد: همسر عهدشکن باید با اجتناب از موقعیت‌ها و فرصت‌های خیانت، مسوولیت بی‌وفایی خویش را بپذیرد و سعی کند از هر راه ممکن برای بازگرداندن زندگی به امنیت و آرامش سابق استفاده کند.

این روانشناس یکی از راه‌ها برای کنار آمدن با یک رویداد آسیب زا برای خانم‌ها را صحبت کردن درباره احساسات و هیجاناتی که در حال تجربه کردن آن هستند، عنوان کرد و گفت: در حقیقت همسران آسیب دیده ممکن است نیاز داشته باشند موضوعی را چند بار بیان کنند و یا سووالات یکسانی را بارها بپرسند و در مقابل آقایان ممکن است فکر کنند همسرانشان با این کار قصد دارند آن‌ها را سرزنش کنند و احساس بدی را در آن‌ها برانگیزانند بنابراین به فرد عهدشکن در جلسات مشاوره توصیه می‌شود که به سووالات همسر خود با آرامش پاسخ دهد حتی اگر این سووالات بارها و بارها پرسیده شوند.

قاسمیان نژاد با بیان اینکه یکی دیگر از اشتباهات رایج بعد از فاش شدن خیانت، سرزنش، عیب جویی و بیان نقاط ضعف همسر آسیب دیده توسط همسر عهدشکن می‌باشد، خاطرنشان کرد: شکی نیست که در همه ازدواج‌ها نقص و عیب وجود دارد، اما در حال حاضر زمان مطرح کردن آن‌ها نیست در ابتدا باید سعی شود اعتماد و وفاداری از دست رفته باز گردانده شود و رابطه به سطح معقولی از ثبات برسد. بعد از موفقیت در این مرحله می‌توان در جوی آرام به نقایص و کمبودهای رابطه اشاره و برای رفع آن‌ها همفکری کرد.

وی با اشاره به اینکه درد و رنج ناشی از برملا شدن خیانت برای هر دو زوج، ناراحت کننده و آزار دهنده است، ادامه داد: پس از افشای خیانت یکی از زوجین هر دو در حال تلاش و کوشش هستند که چگونه با این درد و رنج کنار بیایند و دوباره زندگی عادی خویش را از سر گیرند.

هر خیانتی چالش‌ها و مشکلات عاطفی خاص خود را دارد

این روانشناس اضافه کرد: گاهی این تلاش‌ها خسته کننده و بی‌ثمر است و این زمانی است که همسر آسیب دیده هر از مدتی خیانت همسر و تصاویر آن را در ذهن مرور کند و دچار احساسات منفی شود و در این مواقع تمایل دارد بیشتر و بهتر از کل ماجرا و تمام جوانب آن مطلع شود و بیشتر درباره آن صحبت کند.

قاسمیان نژاد افزود: همسر عهدشکن این تمایل همسر را تلاش برای تنبیه و مجازات خود می‌داند و این موضوع باعث می‌شود میزان تلاش برای کمک به همسر خود در جهت بهبودی را کم کند و وسوسه شود با گفتن جملاتی مانند «خودت مسئله را حل کن» و یا «خودت می‌دانی، هر کاری دوست داری بکن» از ادامه صحبت خودداری کند.

وی گفت: اگر همسر آسیب دیده احساسات خود را سرکوب کند و حرف‌های خود را درباره دغدغه‌هایش نزند و نتواند به پردازش حداقلی این رویداد بپردازد، در آینده‌ای نه چندان دور این احساسات فروخورده شده و سرکوب شده دوباره سر باز می‌کنند.

این روانشناس با اشاره به اینکه یکی دیگر از اشتباهات زوجین، باور به این است که برای حل این مشکل، فرمول ساده یا مراحل مشخصی وجود دارد، تصریح کرد: هر نوع خیانت و عهدشکنی، چالش‌ها و مشکلات عاطفی خاص خود را دارد و راه حل‌های هر نوع خیانت نیز متفاوت و خاص است و هم‌چنین هیچ مرحله از پیش تعیین شده و مشخصی برای بهبودی وجود ندارد و فرایند بهبودی بسته به موقعیت و همین طور تفاوت‌های فردی زوجین منحصر به فرد است.
منع:http://www.tabnak.ir

 


[ دوشنبه 92/9/25 ] [ 5:23 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

سر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست.

دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟
دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم.

پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد.

پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد.

فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد.

[ چهارشنبه 92/9/20 ] [ 10:24 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
 دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام میگشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم.

یک هفته بود که با هم زندگی میکردیم. شبها که دیر میخوابیدم، تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید. صبح ها اگر دیر از خواب بیدار می شدم، خبری از او هم نبود. شاید او هم مانند من، سر بر کتابی گذاشته و خوابیده بود.

در گشت و گذار اینترنتی، متوجه شدم که عمر بسیاری از مگس های خانگی در دمای معمولی حدود 7 تا 21 روز است.

با خودم... شمردم. حدود 7 روز بود که این مگس را میدیدم. این مگس قسمت اصلی یا شاید تمام عمرش را در خانه ی من زندگی کرده بود. احساسم نسبت به او تغییر کرد. به جسدش که بیجان روی میز افتاده بود، خیره شده بودم.

غصه خوردم. این مگس چه دنیای بزرگی را از دست داده است. لابد فکر میکرده «دنیا» یک خانه ی 50 متری است که روزها نور از «ماوراء» به درون آن می تابد و شبها، تاریکی تمام آن را فرا میگیرد. شاید هم مرا بلایی آسمانی میدیده که به مکافات خطاهایش، بر او نازل گشته ام!

شاید نسبت آن مگس به خانه ی من، چندان با نسبت من به عالم، متفاوت نباشد.

من مگس های دیگر خانه ام را با این دقت نگاه نکرده ام. شاید در میان آنها هم رقابت برای اینکه بر کدام طبقه کتابخانه بنشینند وجود داشته.

شاید در میان آنها هم مگس دانشمندی بوده است که به دیگران «تکامل» می آموخته و میگفته که ما قبل از اینکه «بال» در بیاوریم، شبیه این انسانهای بدبخت بوده ایم.

شاید به تناسخ هم اعتقاد داشته باشند و فکر کنند در زندگی قبلی انسانهایی بوده اند که در اثر کار نیک، به مقام «مگسی» نائل آمده اند.

شاید برخی از آنها فیلسوف بوده باشند. شاید در باره فلسفه ی زندگی مگسی، حرف ها گفته و شنیده باشند.

شاید برخی از آنها تمام عمر را با حسرت مهاجرت به خانه ی همسایه سر کرده باشند.

مگسی را یادم میآید که تمام یک هفته ی عمرش را پشت شیشه نشسته بود به امید اینکه روزی درها باز شود و به خانه ی همسایه مهاجرت کند…

مگس دیگری را یادم آمد که تمام هفت روز عمرش را بی حرکت بر سقف دستشویی نشسته بود. تو گویی که فکر میکرد با برخواستن از سقف، سقوط خواهد کرد. یا شاید از ترس اینکه بیرون این اتاق بسته ی محبوس، جهنمی برپاست…

بالای سر مگس مرده نشستم و با او حرف زدم:

کاش میدانستی که دنیا بسیار بزرگ تر از این خانه ی کوچک است.

کاش جرأت امتحان کردن دنیاهای جدید را داشتی.

کاش تمام عمر هفت روزه ی خود را بر نخستین دانه ی شیرینی که روی میز من دیدی، صرف نمیکردی.

کاش لحظه ای از بال زدن خسته نمیشدی، وقتی که قرار بود برای همیشه اینجا روی این میز، متوقف شوی.

آن مگس را روی میزم نگاه خواهم داشت تا با هر بار دیدنش به خاطر بیاورم که:

عمر من در مقایسه با عمر جهان از عمر این مگس نیز کوتاه تر است. شاید در خاطرم بماند که دنیا، بزرگتر و پیچیده تر از چیزی است که می بینم و می فهمم. شاید در خاطرم بماند که بر روی نخستین شیرینی زندگی، ماندگار نشوم.

نمیخواهم مگس گونه زندگی کنم. بر می خیزم. دنیا را میگردم و به خاطر خواهم سپرد که عمر کوتاه است و دنیا، بزرگ.

بزرگتر و متنوع تر از چیزی که چشمانم، به من نشان میدهد…

نگاه کردن به جلو راحت‌تر از تجزیه و تحلیل کردن گذشته است، برای اینکه شما بیشتر تمایل دارید چیزهای جدید را تجربه کنید. اما هم اکنون شما به خاطر اینکه از زمان حال فرارکنید روی آینده تمرکز کرده‌اید. زمان کافی برای کار و فعالیت‌های جدید خود اختصاص بدهید و قبل از اینکه دیر بشود کارهایی که لازم است را انجام دهید.


[ جمعه 92/9/15 ] [ 7:26 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
انتقاد زن و مرد از یکدیگر در زندگی مشترک باید طوری انجام بگیرد که شخصیت طرف مقابل پایمال نگردد و این امر وقتی عملی می شود که شخص انتقاد کننده در درجه اول، کمالات و فضایل انتقاد شونده را مورد تایید و پذیرش قرار بدهد و پس از آن از عملی که انجام داده، سوال نماید.
 واژه شخصیت درنزد کارشناسان علوم انسانی دارای معنای فنی و تخصصی است که در زمینه رفتار انسان به کار می رود. در نظر آنان شخصیت بافت به هم پیوسته و درهم تنیده عوامل جسمی و روانی است. به عبارت دیگر اندامهای درونی و بیرونی، افکار، احساسات، تمایلات، علائق، تواناییها، سرعت انتقال و عکس العمل ها،پایداری حافظه و غیره سازمان شخصیت هر فرد را تشکیل می دهد.
با توجه به این تعریف همه افراد انسانی اعم از کوچک و بزرگ، روستایی و شهری، بی سواد و تحصیل کرده، فقیر و غنی و زن ومرد دارای شخصیت هستند، زیرا هر کس بالفعل کمالاتی دارد و در عین حال می کوشد تا فضیلتهای دیگری را به دست آورد.
امام صادق(ع) از رسول خدا (ص) نقل کردند که آن حضرت درباره انسانها فرمودند: انسانها همانند معادن گرانبها و ارزشمند هستند بنابر این تمام افراد انسانی دارای ارزش و شخصیت هستند و هرگز هیچ انسانی نباید تحقیرشود.
پروردگار متعال در آیه 70 سوره اسرا به صورتهای گوناگون کرامت و شرافت انسان را بازگو کرده و می فرماید: فرزندان آدم را گرامی داشتیم و در خشکی و دریا بر نشاندیم و از چیزهای پاکیزه روزی شان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدگان خویش برتری بخشیدیم.
بدون تردید انسانها نیازمند حفظ شخصیت خویش هستند و همه افراد دوست دارند رفتار و کردارشان مورد تایید دیگران قرار گیرد چراکه تایید شدن از سوی دیگران به آدمی جان تازه ای می بخشد. اما نکته بسیار ظریف و حساسی که نوعا از آن غفلت داریم این است که تمامیت وجودی هر فرد وابسته به شخصیت اوست؛ یعنی اگر فردی شخصیت او لطمه ببیند هه هستی خود را از دست می دهد و اگر چه از نظر ظاهری همانند دیگر افراد زنده راه می رود و سخن می گوید، ولی پویایی، تحرک و ابداع در او مشاهده نخواهد شد، زیرا چنین انسانی موجودیت خود را از دست داده است.
بنابراین برای توسعه و گسترش فعالیتها و تلاشها نخست باید شخصیت انسانها را محفوظ داشت، چراکه عدم توجه به این نکته مهم ضایعات جبران ناپذیری به اجتماع وارد می کند.
یکی از مسائل زیربنایی و بسیار حساس که رعایت آن در زندگی خانوادگی لازم و ضروری به نظر می رسد،حفظ شخصیت زن و مرد توسط یکدیگر است. زن و مرد به خاطر استحکام خانواده هر دو موظف هستند حرمت یکدیگر را حفظ کنند و هرگز رودروی یکدیگر قرار نگیرند، زیرا دشواری های خانوادگی وقتی آغاز می گردد که زن و مرد در برابر یکدیگر ایستاده و پرده حرمت از میان آنان بر داشته شود. بدیهی است که این کار بسیار ظریف و دقیق است و هنرمندی و هوشمندی لازم دارد.
در زندگی خانوادگی نیز ارتباط بین زن و مرد باید به گونه ای تنظیم شود که ضمن وجود صمیمیت و صفا شخصیت طرفین حفظ گردد برای وصول به این هدف زن و مرد هر دو موظف هستند از انجام هر گونه رفتاری که آنان را رو در رو قرار می دهد، به طور جدی اجتناب نمایند. در این زمینه توجه به نکات زیر مفید و سازنده به نظر می رسد:
یکی از مسائل خطیری که در برخی از خانوادهها رواج دارد، مراء و جدال زن و مرد با یکدیگر است. گاه زن و شوهر درباره موضوع بسیار کوچکی ساعت ها بگو مگو می کنند، که کمترین زیان و ضرر این گونه برخوردها این است که صفا و صمیمیت خانوادگی لطمه می بیند و بذر دشمنی و کینه توزی در دل هر دوی آنان کاشته می شود.
عامل دیگری که کینه توزی را در دلها می کارد،انتقادهای کوبنده و تحقیر کننده است. در مواردی مرد همسرش را می کوبد و متقابلا زن هم شوهرش را شدیدا مورد انتقاد قرار می دهد.بدیهی است در این گونه موارد در درجه اول حرمت و شخصیت طرفین از بین می رود و در درجه دوم روحیه لجبازی در زن و مرد به وجود می آید.
نا گفته نماند که منظور این نیست که زن و مرد در برابر خطاها و اشتباهات یکدیگر بی تفاوت و ساکت باشند، بلکه هدف این است که انتقاد زن و مرد از یکدیگر باید طوری انجام بگیرد که شخصیت طرف مقابل پایمال نگردد و این واقعیت است وقتی عملی است که شخص انتقاد کننده در درجه اول، کمالات و فضایل انتقاد شونده را مورد تایید و پذیرش قرار بدهد و پس از آن از عملی که انجام داده،سوال نماید.

در نتیجه ارتباط زن و مرد در محیط خانوادگی نیز باید ضمن بر خورداری از صفا و صمیمیت،توام با احترام و تکریم باشد. زن و مرد باید نام یکدیگر را با احترام بر زبان آورند و از به کار بردن کلماتی که دلالت بر توهین و اهانت می کند جدا خودداری نمایند و به خاطر داشته باشیم که نام یک شخص برای او شیرین ترین و مهم ترین کلمه ها در کلیه زبان هاست

[ یکشنبه 92/8/19 ] [ 3:32 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 105
بازدید دیروز: 74
کل بازدیدها: 281117