راین جهانی از زیبایی - هزارمظهراستقامت

عکس


[ پنج شنبه 89/11/28 ] [ 7:56 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

 آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به سئوالی پیرامون "فال نیک و بد زدن " پیشینیه آن و نگاه اسلامبه این مقوله را مطرح کردند.آنچه می خوانید پاسخ آیت‌الله مکارم شیرازی به پرسشی پیرامون فال نیک و بد و یا "تفال وتطیر"است.هیچ گونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شکست با این فال نیک وبد وجود ندارد، و مخصوصاً در  قسمت فال بد، غالباً جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.این دو، گرچه اثرطبیعى ندارند،ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، "فال نیک " غالباً  مایهامیدوارى و حرکت است ولى "فال بد" موجب یأس و نومیدى و سستى و ناتوانى.شاید به خاطرهمین موضوع است که در روایات اسلامى از "فال نیک " نهى نشده، اما "فال بد " به شدت محکومشده است.در حدیث معروفى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده: تَفَأَّلُوا بِالْخَیرِ تَجِدُوهُ: "کارهارا به فال نیک بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید " جنبه اثباتى این موضوع منعکس است.و در حالات خودِ پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و پیشوایان اسلام(علیهم السلام) نیز دیده مى شود که گاهى مسائلى را به فال نیک مى گرفتند، مثلاً در جریان برخورد مسلمانان با کفار "مکّه " درسرزمین "حدیبیه " مى خوانیم هنگامى که "سهیل بن عمرو " به عنوان نماینده کفار "مکّه "  به سراغ پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و حضرت(صلى الله علیه وآله) از نام او آگاه گردید، فرمود:قَدْ سَهُلَ عَلَیکُمْ أَمْرُکُمْ: "یعنى از نام سهیل من تفأل مى زنم که کار بر شما سهل و آسان میگردد ".دانشمند معروف "دمیرى " که از نویسندگان قرن هشتم هجرى است، در یکى از نوشته هاى خوداشاره به همین مطلب کرده مى گوید: این که پیامبر(صلى الله علیه وآله)فال نیک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شرّ خواهد افتاد و فال بد زدن مایهسوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشیدن است.
اما از فال بد که عرب آن را "تطیر " و "طیره " مى نامد، در روایات اسلامى ـ همان طور که گفتیم 
ـ شدیداً مذمت شده، چنان که در قرآن مجید نیز کراراً به آن اشاره گردیده و محکوم شده است.(1)
از جمله در حدیثى مى خوانیم: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اَلطِّیرَةُ شِرْکٌ: "فال بد زدن (و آن را مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن) یک نوع شرک به خدا است ".و نیز مى خوانیم: اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است، امام صادق(علیه
السلام)فرمود: الطِّیرَةُ عَلى ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَیئاً لَمْ تَکُنْ شَیئاً:"فال بد اثرش به همان اندازه است که آن را مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود،و اگر آن را محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت ".در اخبار اسلامى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که: راه مبارزه با فال بد،بى اعتنائى است.از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: ثَلاثٌ لایسْلَمُ مِنْها أَحَدٌ الطِّیرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ الظَّنُّ. قِیلَ فَما نَصْنَعُ؟ قالَ: إِذا تَطَیرْتَ فَامْضِ وَ إِذا حَسَدْتَ فَلاتَبْغِ وَ إِذا ظَنَنْتَ فَلاتُحَقِّق:"سه چیز است که هیچ کس از آن سالم نمى ماند (و وسوسه هاى آن در درون قلبِ غالب اشخاص پیدا مى شود) فال بد و حسد و سوء ظن.عرض کردند: پس چه کنیم؟فرمود: هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پیدا شد، عملاً کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پیدا کردى آن را نادیده بگیر ". عجیب این است که: موضوع فال نیک و بد، حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى و در میان افراد به اصطلاح روشن فکر، و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در میان غربى ها رد شدن از زیر نردبان، افتادن نمکدان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود! البته وجود فال نیک همان طور که گفتیم مسأله مهمى نیست بلکه غالباً اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه براى مبارزه با آن تقویت روح توکّل و اعتماد بر خدا در دل ها است، همان طور که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.(2)"تطیر "نیز چنان که مى دانیم: از ماده "طیر " به معنى پرنده است، و چون عرب فال بد را غالباً بهوسیله پرندگان مى زد، عنوان "تطیر " به معنى فال بد زدن آمده است، در برابر "تفأل " که به معنىفال نیک زدن است.در قرآن کراراً این معنى مطرح شده است که مشرکان خرافى در برابر پیامبران الهى به این حربه متوسل مى شدند، چنان که در مورد موسى(علیه السلام) و یارانش مى خوانیم: وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیئَةٌ یطَّیرُوا بِمُوسى وَ مَنْ مَعَهُ:"هر گاه ناراحتى به فرعونیان مى رسید آن را از شوم بودن موسى و همراهانش مى دانستند ".(3)در آیه ?? سوره "نمل " نیز همین عکس العمل را مشرکان قوم ثمود در برابر صالح(علیه السلام)نشان دادند.و در سوره "یس " مى خوانیم: که در برابر رسولان مسیح(علیه السلام) (به انطاکیه) نیز مشرکان آنها را متهم به شوم بودن کردند.(4)اصولاً، انسان نمى تواند در برابر علل حوادث بى تفاوت بماند، سرانجام باید براى هر حادثه اى علتىبجوید، اگر موحد باشد و خداپرست، و علل حوادث را به ذات پاک او که طبق حکمتش همه چیز را روى حساب انجام مى دهد، بازگرداند و از نظر سلسله علل و معلول طبیعى نیز تکیه بر علم کند، مشکل او حل شده است و گرنه یک سلسله علل خرافى و موهوم و بى اساس براى آنهامى تراشد، موهوم اتى که حدّ و مرزى براى آنها نیست و یکى از روشن ترین آنهاهمین فال بد زدناست.فى المثل عرب جاهلى حرکت پرنده اى را که از طرف راست به چپ مى رفت به فال نیک مى گرفت،و دلیل بر پیروزى، و اگر از طرف چپ به راست حرکت مى کرد به فال بد مى گرفت و دلیل بر شکستو ناکامى! و از این خرافات و موهومات بسیار داشتند.امروز نیز درجوامعى که به خدا ایمان ندارند ـ هر چند از نظر علم و دانش روز، پیروزى هاى فراوانىکسب کرده اند ـ این قبیل خرافات و موهومات فراوان است تا آنجا که گاهى افتادن یک نمک پاشبر زمین، آنها را سخت ناراحت مى کند، و منزل و اطاق، یا صندلى که شماره آن سیزده باشد،سخت در وحشتشان فرو مى برد، و هنوز هم بازار رمالان و فال گیران در میان آنها گرم و داغ است،و مسأله موهوم بخت و طالع در میان آنها مشترى فراوان دارد.ولى قرآن با یک جمله کوتاه مى گوید: طائِرُکُمْ عِنْدَ اللّهِ: "بخت و طالع و پیروزى و شکست،موفقیت و ناکامى شما همه نزد خدا است "، خدائى که حکیم است و مواهبش را طبق شایستگى ها، شایستگى هائى که بازتاب ایمان و عمل و گفتار و کردار انسان ها استتقسیم مى کند.و به این ترتیب، اسلام پیروان خود را از وادى خرافه به حقیقت، و از بیراهه به صراط مستقیمدعوت مى کند.(5)
1-مانند سوره یس، آیه 19. نمل، آیه 47. اعراف، آیه
131.
2- تفسیر نمونه، جلد 6، صفحه 387.
3ـ اعراف، آیه 131.
4 ـ یس، آیه 18.
5- تفسیر نمونه، جلد 15، صفحه


[ دوشنبه 89/11/25 ] [ 1:14 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی.

مادرم گفت:چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی!

پدرمگفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت:

مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند:

مگر از روی نعش ما رد شوی.

گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من.

گفتم: چرا؟...گفت:مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت:

شکست، به همینزودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد.

زنم گفت:خدا مرگم دهد.

گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی.

گفتم: چرا؟...گفت:مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند...

می خواستم بمیرم. بر سرقبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید.

دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم. برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت:

مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.

حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانهکرده ام و تمام سرمایه ام برای

ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...

مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند


[ شنبه 89/11/23 ] [ 5:12 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

«کپیتال گیت» خمیده‌ترین برج جهان-


[ شنبه 89/11/23 ] [ 4:28 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

 مطالعات جدید ثابت کرد که از اشک زنان بویی متصاعد می شود که هورمون تستوسترون مردان را کاهش می دهد و میل آنها به زنان را کم می‌کند.
   
به گزارش ایرنا و به نقل از تای ایندین نیوز، در ادامه این تحقیقات مشخص شد که این بو حتی زمانی که مردان اشک را نبینند نیز موثر است.

این برای نخستین بار است که ساختاری شیمیایی اشک و بوی ناشی از آن بررسی می شود و نتایج علمی آن در اختیار دیگران قرار گرفته است.

"نوام سوبل" محقق موسسه عصب شناسی در این باره گفت: " ما مشخص کردیم که از اشک زنان سیگنال هایی به مردان در قالب بو منتقل می شود که این سیگنال تمایل مردان به زنان را کاهش می دهد زیرا به طور مستقیم روی هورمون تستوسترون مردان اثر می گذارد."

در حالی که ارتباط انسان ها از طریق کلام و نگاه ثابت شده بود اما این تحقیق ثابت کرد که سیگنال های شیمیایی نیز حاوی اطلاعات بسیاری هستند که انسان ها از خود ساطع کرده و به طرف مقابل منتقل می کنند.

دانشمندان متوجه شده اند که اشک احساسی، حاوی پروتئین بیشتری نسبت به اشک معمولی است که از چشم خارج می شود در نتیجه بو و تاثیر بیشتری در کاهش میل جنسی مردان دارد.
سوبل گفت:نکته بسیار جالب این بود که دیدن اشک زنان هیچ احساسی اعم از اندوه یا همدردی را در مردان مورد آزمایش ایجاد نمی کرد.

در آخر معلوم شدن که اشک زنان در مردان همان تاثیری را ایجاد می کند که خرناس و بوی عرق مردان برای زنان!


[ جمعه 89/10/24 ] [ 11:54 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]

شهید آیت‌الله حاج سید عبدالحسین دستغیب در عاشورای سال 1333 هجری قمری در شیراز بدنیا آمد وی در سن 9 سالگی به دست مبارک پدر خود مرحوم سید محمد تقی دستغیب به لباس روحانیت مفتخر شد و سپس در سن یازده سالگی پدر را از دست داد و به جای پدرش عهده‌دار سرپرستی خانواده شد. جد بزرگوارشان مرجع علی مقام سید هدایت‌الله دستغیب و نسب شریفشان به حضرت سجاد(ع) می‌رسد. آیت‌الله دستغیب تحصیلات مقدماتی خود را در شیراز گذراند و سپس در نجف اشرف به دریافت گواهی اجتهاد نائل آمد... وی پس از باگشت به شیراز مسجد جامعه عتیق را که ویرانه بود با کمک مردم از نو بنا نهاد چهل سال در این مسجد علاوه بر اقامه نماز جماعت به تفسیر و تدریس و وعظ پرداخت. مردم در راه خداشناسی و تهذیب نفس از برکاتش بهره‌ها بردند. ایشان بارها توسط رژیم پهلوی بازداشت، زندانی و تبعید شد. آیت‌الله دستغیب تا پیروزی انقلاب اسلامی پرچمدار مبارزات فارس بود سخنرانی‌های سیاسی ایشان علیه استبداد حکومت پهلوی به خصوص بعد از دعای کمیل زبانزد خاص و عام بود. آیت‌الله دستغیب پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به امامت جمعه شیراز منصوب شد و با احراز نمایندگی مردم فارس در مجلس خبرگان در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی و تصویب اصل ولایت فقیه نقش بسزایی داشت. ایشان پس از سال‌ها تلاش در راه دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی، در روز جمعه 20 آذر 1360 با انفجار بمب به دست منافقین کوردل به شهادت رسید. شهید دستغیب نمونه کاملی از همراهی باولویت بود و علاقه بسیاری به حضرت امام (رحمه‌‌الله علیه) داشت. جمله معروف بی‌عشق خمینی نتوان عاشق مهدی (عج) شد از سخنان گهربار اوست ایشان در کلمات عارفانه خود همواره می‌فرمود: هر کس از خمینی(ره) پیروی کند از خدا پیروی کرده است. ایشان هر گاه با امام امت دیدار می‌کرد در بازگشت خوشحال و شاداب بود و خرسندی دیدار، از چهره‌اش نمایان بود. شهید دستغیب خود را مقید می‌دانست که سخنرانی حضرت امام(ره) را از تلویزیون یا رادیو بشنود و آن را محور سخنان خود در خطبه‌های نماز جمعه قرار دهد. ایشان به یکی از نمایندگان شیراز گفته بود. پسرجان باید باورت بشود که حضرت امام، نایب امام زمان(عج) است. احترام به امام احترام به امام زمان(عج) قلمداد می‌شود. می‌خواهی عزت پیدا کنی، عزت در پیروی از امام است. از خدمات ارزنده ایشان، تشکیل حوزه علمیه و تدریس فقه، اصول و اخلاق بود.
وی در کمک کردن به نیازمندان و تشویق مردم به امور خیریه همیشه پیش قدم بود شهید دستغیب دارای آثار و تالیفات گوناگون و بیش از 27 کتاب ارزنده در موضوعات مختلف می‌باشد. آرامگاه شهید محراب آیت‌الله دستغیب که از اولیای طراز اول رب العالین است. در جوار حرم مطهر حضرت سید میر محمد (ع) قرار دارد. مرقد مطهر ایشان، زیارتگاه عموم و مرکز برکات الهی است.

"روزنامه جمهوری اسلامی"


[ جمعه 89/10/24 ] [ 11:51 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]

به گزارش خبرآنلاین، چاپ جدید کتاب «اشک باید رازدار باشد»، در برگیرنده گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب پیرامون محرم الحرام و نهضت عاشورای حسینی ایرادشده در سال‌های 1361 تا 1385 روانه بازار شد.

تأکید بر «عقل و منطق، حماسه و عاطفه» به عنوان سه عنصر اصلی حرکت و قیام حضرت اباعبدالله(ع) بیان نقش و شخصیت حضرت زینب (س) به مثابه یک الگوی کامل از زن مسلمان، پرهیز از پرداختن صرف به وجه عاطفی حادثه عاشورا، استفاده همه جانبه از فرصت محرم و صفر و رسانه تأثیرگذار منبر بر مخاطبان آماده این ایام، انتخاب اشعار و مراثی مستند پرمحتوا و دارای بار معرفتی در مجالس عزاداری سیدالشهدا تأکید بر مراقبت از برگزاری سنتی مجالس عزاداری و عدم استفاده مداحان از آهنگ‌ها و ابزار موسیقی غیرمعمول، رعایت حال مردم در برپایی هیأت و تکایا و بیان هنرمندانه و مستند از وقایع و تاریخ نهضت حسینی توسط خطیبان و مبلغان از جمله دیگر موضوعات مورد بحث در این کتاب است.

در بخشی از کتاب که برگفته از سخنرانی رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه 20 مهر 1363 است، آمده است: «بعضی از نمایش‌های غلط، مسخره‌بازی، سرگرمی، لهو و لعب به نام عاشورا و مصیبت، عزاداری نیست. بعضی از این چشم و هم‌چشمی‌های غلط؛ فلان دسته علامتش 13 تیغ دارد این دسته دیگر علامتش باید 15 تیغ داشته باشد بعد آن دیگری می‌آید می‌گذارد روی دست این علامش می‌شود 17تیغ، همین‌طور تا برو بیست و چند تیغ! خدا می‌داند چه کسی می‌خواهد این علامت را بردارد؟! واقعا یک کار جاهلانه است.

خود این علامت که از مدت‌ها پیش صحبت بود که چیز خیلی خوبی هم نیست، شکلش هم شکل جالبی نیست، شکل صلیب است و چنین شکل و ترکیبی اصلا جزو ترکیبات مانوس اسلامی نیست؛ نه شکل محراب است، نه شکل گنبد است، نه شکل مناره است...شکل عَلَم هم نیست...حالا من نمی‌خواهم اصرار کنم که حتما صلیب است و حرام است نه، اما می‌خواهم بگویم چشم‌وهم‌چشمی و رقابت روی این چیزهای بی‌معنی و پوچ و بی‌محتوا جزو غلط‌ترین کارهایی است که ممکن است ملت ما در یک چنین حادثه عظیمی به آن دچار بشوند.»

همچنین در بخش دیگری از این کتاب نیز که سخنرانی در نماز جمعه 6شهریور 1366 است، آمده است: «این حرف که این مال امام حسین(ع) است کسی که خوابش نمی‌برد می‌خواهم نبرد» حرف غلطی است، به هیچوجه مورد قبول نیست. سینه‌زنی، روضه‌خوانی ومرثیه‌خوانی و سخنرانی اگر بناست از بلندگو پخش شود باید در بین مستمعین پخش بشود. توی خیابان، توی پشت‌بام، توی محله که مستمعی ندارد.

در داخل مجلس، مستمع دارد و اگر احتیاج هست آنجا بلندگو بگذارید. بیرون مجلس ساعت‌های دیروقت شب مردم را اذیت‌کردن، یک بیمار را از خواب انداختن، این با هیچ منطق اسلامی و حسینی تطبیق نمی‌کند...اگر در وقت استراحت مردم، از صدای نوحه‌خوانی کسی را ایذاء کنید، فعل حرام انجام گرفته است...اگر نیاز به بلندگو بود، حتما همسایه‌ها باید راضی باشند، راضی نبودند، بلندگو را روشن نکنید، دیروقت که به هیچوجه نباید اجازه داده شود و مسئولین هم بایستی نگذارند...»


[ شنبه 89/9/20 ] [ 6:56 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
بعضی از میوه ها قند دارند و باعث چاقی می شوند و بعضی دیگر بالعکس لاغر می کنند اما آیا تا کنون درباره میوه هایی که چربی را بسوزانند شنیده اید و این میوه ها را می شناسید؟
یک سری مواد غذایی وجود دارد که به نام " غذاهایی با کالری منفی " (NEGATIVE CALORIE FOODS) معروف هستند، این مواد غذایی نسبت به سایر مواد، انرژی بیشتری برای هضم خود نیاز دارند، یعنی بدن انرژی بیشتری برای هضم آنها می سوزاند و در عین حال بدن نمی تواند کالری زیادی از آنها برای خود ذخیره کند، پس علاوه بر اینکه باعث سوخت چربی ها می شوند، کمتر به چربی تبدیل شده و ذخیره می شوند.
مواد غذایی دارای چربی،پروتئین،کربوهیدرات،کالری،ویتامین و املاح هستند، ویتامین ها،بافت های بدن را تحریک می کنند تا آنزیم تولید کنند که این آنزیم ها باعث تجزیه و مصرف انرژی موجود در غذاها می شوند، بنابراین غذاهایی با کالری منفی، غذاهای غنی از ویتامین و املاح هستند که نه تنها باعث مصرف انرژی حاصل از خود می شوند،بلکه انرژی اضافی موجود در طی عمل هضم را مصرف می کنند که البته مصرف اینگونه مواد غذایی زمانی در کاهش وزن مؤثر است که غذاهای پُرکالری و فاقد مواد مغذی مثل انواع تنقلات، چیپس و ... را مصرف نکنید.
مواد غذایی با کالری منفی (NEGATIVE CALORIE FOODS) یاچربی سوز شامل انواع مختلفی از میوه ها و سبزی ها است که شامل مواد غذایی زیر می باشد:
از سبزی ها:
مارچوبه – چغندر – کلم – کلم بروکلی – هویج - گل کلم – کرفس – کاسنی – فلفل قرمز – خیار – شاهی – سیر – لوبیا سبز – کاهو – پیاز – تربچه – اسفناج – شلغم و کدو سبز است.
از میوه ها:
سیب – زغال اخته – طالبی و گرمک – گریپ فوروت – لیمو ترش – انبه – پرتقال – هلو – آناناس – تمشک – توت فرنگی – گوجه فرنگی – نارنگی و هندوانه است.

[ پنج شنبه 89/9/18 ] [ 6:2 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

باغ شاهزاده در شهر زیبای ماهان در استان کرمان


[ شنبه 89/9/6 ] [ 9:33 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

حدود دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت.

با مرد خردمندی مشورت کرد  و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری

سزاوار را انتخاب کند.

وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود،

دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت.

مادر گفت: تو شانسی نداری نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا.دختر جواب داد : می دانم هرگز مرا انتخاب

نمی کند ، اما فرصتی است که دست کم یک باراو را از نزدیک ببینم.

 روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت : به هر یک از شما دانه ای میدهم،
کسی که بتواند در عرض شش ماه  زیباترین گل را برای من بیاورد... ملکه آینده چین می شود.

دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.

سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد ، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راهگلکاری را به او آموختند،

اما بی نتیجه بود ،  گلی نرویید .

 روز ملاقات فرا رسید ،دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیارزیبایی به

رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند .

لحظه موعود فرا رسید.

شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او

خواهد بود.

همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است.

شاهزاده توضیح داد : این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری

امپراتور می کند : "گل صداقت"

همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند ، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود!

منبع:عصرایران

[ جمعه 89/8/21 ] [ 10:19 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 159
بازدید دیروز: 74
کل بازدیدها: 281171