با توجه به علم امامان، چگونه امام حسن مجتبى علیهالسلام حاضر شد با «جعده» ازدواج کند تا بعد به وسیله او شهید شود؟
در این باره، اشاره به نکات زیر شایان توجه است:
با توجه به فرهنگ آن روزگار، ازدواجها، تنها بر اساس رعایت تناسب انجام نمىپذیرفت؛ بلکه گاهى براى اداى احترام به یک شخصیت و یا براى ابراز علاقه یک قبیله به قبیله دیگر و یا جلوگیرى از انتقام، صورت مىگرفت؛ به طورى که اگر طرف مقابل نمىپذیرفت، به عنوان رد احترام و گاهى در حد اعلان تنفر و جنگ بود.
بنابراین، اگر چه برخى ازدواجها، براى امامان معصوم علیهمالسلام، بسیار سنگین بود، ولى بزرگوارى شخصیت ایشان، موجب مىشد که آن را بپذیرند. آن چه گفته شد، از نگاه زمینى و روابط اجتماعى بود؛ اما از دید دیگر، این نوع ازدواجها، یک امتحان الهى براى امت اسلام بود تا بیش از پیش، خیانت و پستى بدخواهان و مظلومیت و بزرگوارى معصومان علیهمالسلام، در طول تاریخ نشان داده شود؛ چنان که براى پیامبران گذشته نیز چنین ازدواجهاى ناموفقى رخ داده بود.
قرآن درباره همسران نوح و لوط فرموده است: «خدا براى کسانى که کفر ورزیدهاند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کارى از دست [شوهران] آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان، به آتش داخل شوید».1
بنابراین، امکان دارد، برخى بتوانند ارتباطى نزدیک - همچون ارتباط زناشویى - با پیامبر یا امام داشته باشند؛ اما با سوء اختیار خود، به راه کفر و گناه بروند و گرفتار بدفرجامى شوند که «جعده» نیز این چنین بود. او به امام خیانت کرد و چون امام الگوى مردم بود، تا لحظه آخر با او رفتار عادى داشت و از علم لدنى خود استفاده نکرد.2
2. در مورد علم امامان علیهمالسلام نیز نکاتى را باید مد نظر قرار داد:
الف) پیامبر صلىاللهعلیهوآله و ائمه معصوم علیهمالسلام در مسائل عادى، فردى و امور اجتماعى، موظف به استفاده از علم عادى بودهاند. از این رو، همواره در این گونه مسائل، از شیوههاى معمولى، تحقیق و کسب آگاهى کرده، بر اساس آن عمل مىکردند.
سرّ این مسئله نیز آن است که آنان، الگوى بشریتند و اگر در مسیر زندگى و حرکتهاى اجتماعى، راهى غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان به بهانه آن که آنان با علم لدنى عمل مىکردهاند، از حرکتهاى سازنده، انقلابى و اصلاحى باز خواهند ایستاد.
ب) برخى بر این عقیدهاند که علم غیب براى پیامبر و امامان، شأنى است؛ یعنى چنان نیست که این علم، همواره، هر چیزى را در اختیار آنان قرار دهد.
ج) علم غیب، گاهى به یک واقعیت تغییرناپذیر تعلق مىگیرد. بنابراین، بعضى از چیزهایى که پیامبر و امامان از طریق غیبى مىدانند، همان چیزى است که حتماً واقع خواهد شد. این گونه آگاهى، چیزى نیست که با آن، بتوان تغییرى ایجاد کرد و سرنوشت چیزى را تغییر داد. نکته دیگر آن که بین علم لدنى و علم معمولى، تفاوت اساسى وجود دارد و آن این که علم لدنى، معیار و میزان تکلیف نیست. علم ائمه معصوم علیهمالسلام در بعضى مسائل مانند شهادت آنان، از این قبیل بوده است و برعکس علم عادى است که زمینهاش براى امامان علیهمالسلام، همانند دیگر مردم وجود دارد و معیار تکلیفپذیرى است. ائمه علیهمالسلام، بر اساس همین علم، گاهى به کارى دست مىزدند و گاهى از کارهایى پرهیز مىکردند.
پی نوشت ها
1. تحریم(66)، آیه 10.
2. ر.ک: فضل الله کمپانى، حسن علیهالسلام کیست؛ محمد مقیمى، فلسفه صلح امام حسن علیهالسلام، باقر شریف قریشى، زندگانى امام حسن علیهالسلام، ترجمه فخرالدین رازى، انتشارات بعثت.
3. دیدگاه علامه طباطبایى به نقل از آیةالله جوادى آملى در درس تفسیر
سایت.http://www.noorportal.net