راین جهانی از زیبایی - هزارمظهراستقامت |
من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شُدم فارغ از خود شدم و کوسِ «اناالحق» بزدم همچو منصور خریدار سر دار شُدم غم دلدار، فکنده است به جانم شرری که به جان آمدم و، شُهرهی بازار شُدم دَر میخانه گُشایید به رویم، شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شُدم جامهی زُهد و ریا کَندم و، بر تن کردم خرقهی پیر خراباتی و، هُشیار شُدم واعظ شهر، که از پند خود آزارم داد از دم رِند میآلوده، مَددکار شُدم بگذارید که از بُتکده یادی بکُنم من که با دست بت میکده بیدار شُدم. [ پنج شنبه 96/5/19 ] [ 5:20 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |