راین جهانی از زیبایی - هزارمظهراستقامت |
مامانِ من دبیر ادبیات است. این هفته قصهی معدنچیهای شیلی را برای بچهها تعریف کرده و بعد، ازشان خواسته که خودشان را مجسم کنند توی اتاقی کوچک و بدون پنجره، تنهای تنها. نه شصت و نه روز، نه هفتصد متر زیر زمین. فقط یک روز. اینها چندتا از نوشتههای این دختربچههای دوازده سیزده ساله است. دست نبردهام در غلط دیکتهایها و شکستهنویسیشان. اگر یک روز در اتاقی کوچک و بدون پنجره باشم… • افسرده میشوم و آرزو میکنم که کسی بیاید و مرا از آنجا بیرون بیاورد. دلم برای پدر و مادرم تنگ میشود. با خود بازی میکنم، با تارهای عنکبوت… آرزو میکنم آن کسی که مرا زندانی کرده، بمیرد و اگر از آن اتاق بیرون بیایم، آن را میکُشم. اگر حوصلهام سر برود، به غم و اندوه خود فکر میکنم و گریه میکنم. خدایا مرا نجات بده. خدایا دیوانه شدم. • دیگر نمیتوانم با دوستانم روابط برقرار کنم. احساس دلتنگی میکنم. شبم سحر نمیشه. بیقرارم که کی یک روز به پایان میرسه و از اتاق که مثل زندان اوین میماند خوشم نمیآید. برادر کوچکم را نمیتوانم ببینم. • اگر من به آنجا بروم، نمیدانم چهکار کنم. چون من خیلی از جاهای تنگ بدم میآید. فقط امیدوارم آنجا حمام داشته باشد، چون من عادت دارم هر روز به حمام بروم. امیدوارم دستشوییاش بوی خوب بدهد، چون من بوی بد بدم میآید. • اول از همه سر خودم را گرم میکنم. وقتی که برایم غذا میآورند، کمکم آن را میخورم که هر وقت گشنهام شد آن را میخورم. بعد میشینم و دعا میکنم که زودتر از آنجا در بیایم و نزدیک سه ساعت میخوابم. وقتی که میروم توالت، از آفتاب استفاده میکنم و بعد یکمی گریه میکنم تا کمی دلم خنک شود. اگر من نزدیک یک هفته آنجا باشم شاید بمیرم. • دلتنگ میشوم و چند ساعت میخوابم و راهی برای ارتباط برقرار کردن با افراد بیرون میکنم و بیشتر وقت خود را بازی میکنم و برای رسیدن به راه خود تلاش بسیاری میکنم که بتوانم زنده از اتاق بیرون بیایم و با قاشق غذایم زمین را میکنم و بیرون میآیم. • به خود امیدواری میدادم که این یک سفر است و سفر من در یک اتاق تنگ است و اگر یک خودکار داشته باشم، دیوارهایش را پر از ذکر میکنم. • سعی میکنم به خودم امیدواری بدهم. فکر میکنم یک سوسک در اطراف من در حال حرکت است. من بیشتر میترسم و دیگر نمیتوانم در آن تو بمانم. البته خوبیاش این است که شاید بتوانم در آن روز شجاعت به خرج دهم و آن سوسک چندش را بکشم یا خودم را به مریضی بزنم تا زودتر از این سلول خارج شوم. • به سختی برایم میگذرد. اگر غذای من خورشت قلیظی باشد با آن خورشت روی دیوارها را نقاشی میکنم. اگر موجوداتی مانند مار به من حمله کند سر آن را میگیرم و به بادکنک تبدیلش میکنم. اگر زمینش گِلی باشد با آن مجسمهی گلی زیبایی درست میکنم. اجازهی دستشویی رفتن بدهند به آنور و اینور نگاه میکنم و از هواکش داد و فریاد میکنم که کمکی به من بکنید. • میخوابیدم و بلند آهنگ میخونم. دست میزنم. برای خودم جشن میگیرم. بازی میکردم. با دیوار درددل میکردم. اگر جانوری در آنجا وجود داشت دنبال او میکردم و جیغ میزدم تا خودم را مشغول کنم. به چیزهایی که دوست دارم فکر میکنم و دوباره میخوابم. به نظر من بهترین کاری که میتوان کرد این است که بخوابم بلند شم غذا و آب بخورم و دوباره بخوابم. خیلی از این کار لذت میبرم. آرزو دارم این اتفاق برای من پیش بیاد. خوش به حال کسانی که این موقعیت برایشان پیش بیاید. • به هیچ چیز در دنیا فکر نمیکنم. اولین کاری که میکنم دل سیر گریه میکنم، چون بیرون نمیتوان گریه کرد و همه میپرسند چرا گریه میکنی، ولی نمیتوانی درددلت را به چه کسی بگویی. دومین کاری که میکنم استراحت کامل را میکنم، چون وقتی بیرون میآیم نمیذارند از ساعت ? بعدازظهر بخوابم. سومین کاری که میکنم به کسی که دوستش دارم فکر میکنم و چهارمین کاری که میکنم یک دل سیر جیغ میزنم تا هرچی در دل دارم خالی کنم و هرچی غصه در دل دارم خالی شود. • غذاهایم را جیره میکردم. برای تفریح سعی میکردم موژههای چشمانم را بشمارم. • زندانی بودن نه تنها در زندان و اتاقی کوچک، بلکه هنگامی که ما امید خود را برای زندگی کردن از دست میدهیم، زندگی همچون زندانی ما را زندانیِ خود میکند. اگر من زمانی در یک اتاق تاریک و بیپنجره با دیوارهای کاهگلی زندانی شوم، زمانی که بوی نای دیوارها را حس میکنم و موجوداتی که من از آنان هراس دارم در کنار من هستند. ترس تمام وجودم را میگیرد. با امید اینکه شاید بتوانم زنده بمانم به نور تنها لامپ آنجا خیره میشوم. به یاد عزیزانم میافتم. عزیزانی شاید الان نگران من باشند. با امیدی دوباره به زندگی ادامه میدهم. هنگامی صدای پاهای مردی را روی تختههای چوبی بیرون در میشنوم که برایم غذا میآورد. بار دیگر به صورت خورشید فکر میکنم. منبع :http://www.abrabi.com [ جمعه 89/7/30 ] [ 7:57 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد . یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم ..... آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش ..... همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟ پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه ..... قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟ پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه! قصاب اشغال گوشتهای اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن ..... اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟ پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟ جوون گفت اّره ..... سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره ..... سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟ پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره ..... جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچههام میخام اّبگوشت بار بیذارم! جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن ..... پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟ جوون گفت: چرا پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه ..... بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت. "عصرایران" [ پنج شنبه 89/7/29 ] [ 11:14 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
با کودکان چگونه رفتارکنیم؟ ?) خـودت تـصـمـیم بگیر: کودک و دوستش در اتاق مشغول بازی هستند. سر و صدای آنها باعث اذیت و آزار شماست، بهتر است بگویید: "بچه ها تصمیم بگیرید یا بی سر و صدا بازی کنید، یا از اتاق خارج شوید." اگر بعد از ? دقیقه هنوز سر و صدا ادامه داشت، بگویید: "خوب می بینم تصمیم گرفتید که از اتاق بیرون بروید." این جمله، شما را از داشتن نقش منفی نجات می دهد، زیرا آنها می دانند این تصمیم آنها بوده که منجر به این نتیجه شده است. به این ترتیب کودک مسئول عمل خودش است. ?) من تو را دوست دارم ولی این کار تو را نمی پسندم: اگر می خواهید لفظی را به کودک بیاموزید، کار خوب و بد را برایش مشخص کنید. به او بیاموزید ما کار خوب و کار بد داریم ، نه بچه خوب و بچه بد. هدف از وضع قوانین، آموزش رفتارهای مناسب است نه تنبیه کودک. اگر چه به رفتار ناپسند او اعتراض می کنید ولی محبت خود را به او قطع نمی کنید. ?) از تو می خواهم مشکل مرا حل کنی: اگر کودک کاری را انجام می دهد که باعث رنجش شماست، به او بگویید که دچار مشکل شده اید. مثلا ً به او بگویید: "صدای بلند تلویزیون باعث می شود دچار سردرد شوم" و ازاو بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند. در این صورت او که خود را دشمن شما نمی بیند خود را موظف می داند کاری انجام ندهد که برای شما مشکل آفرین باشد. اگر به رضایت خاطر شما اهمیت دهد، رفتار بد را خاتمه خواهد داد. ?) احساس تو را درک می کنم: وقتی کودک عصبانی است جملاتی را به کار می برد تا دیگران را متوجه احساس خود کند. مثلا ً می گوید: "از تو متنفرم" یا "خیلی بدی." این تنها جملاتی است که همه ذهن او را پرکرده. شما می توانید به او کمک کنید تا جمله مناسب را به کار ببرد. ?) "آیا دوستت چیزی گفته که واقعیت ندارد و تو عصبانی شده ای؟:" افراد متفاوت، نـیازهای متفاوتی دارند. اغلب کودکان در اعتراض به والدین می گویند: "عدالت را رعایت کنید و منصف باشید" و این جملات زمانی مطرح می شوند که کودک می خواهد وسیله خاصی برایش تهیه شود؛ صرفاً به این دلیل که برای برادرش تهیه شده است. باید به کودکان بیاموزیم "انصاف "انصاف و عدالت این است که هر فرد، هر چه را نیاز دارد تهیه کند. اگر شما به عینک نیاز داری و خواهرت به کفش، هر کدام وسایل مورد نیاز خود را خریداری خواهید کرد و این است اجرای عدالت. گمان نمی کنم زمانی که خواهر شما به عفونت گوش مبتلاست و آنتی بیوتیک مصرف می کند لازم باشد شما هم آنتی بیوتیک مصرف کنی"! ? ? جمله ناخوشایند برای کودکان ?) مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ? ساله ای که نمی داند چه می خواهد و گریه می کند ، یا کودک ?ساله ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می کند ، هر دو متناسب سنشان عمل می کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید "مناسب سن خودت عمل کن" بگویید: "به نظر می رسد خیلی عصبانی هستی"، "می دانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده ای" این جملات به کودک آرامش می دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد. ?) شوخی کردم: دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد می کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید. ?) چـرا مـثـل ... نـیستی؟ با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی کـنـنـد در مرتبه پایین تری قرار گرفته اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین تر از دیگری احساس کند ، روحیه خود را می بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید. ?) ندو و گرنه می افتی! علی رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: "قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش هایت مطمئن باش." در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده اید نه ناتوانی کودک. ?) چی بهت گفتم؟ چرا سوالی را می پرسید که خودتان جواب را می دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می زند و می گذرد. اگر از رفتار او رنجیده اید بگویید: "من متاسفم کم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن." ?) به تو قول می دهم که ... : به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر و یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که "وعده داده نشده اش" اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده ها باعث می شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیداخواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد. از طرفی نباید از کودکان وعده گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده ای ناخواسته می دهد، وعده ای که متعلق به خود او نیست، در واقع چکی بانکی می کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریب آمیز باشیم. ?) آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه ها استفاده می کند و با بیان این واژه ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می کند و مانع از پدید آمدن رابطه ای مثبت بین پدرومادر با کودک می شود. " آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم ؟ مگر تو کری ؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ ..." این پدرو مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه آمیز و کنایه دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه های خیالی انتقام، پر می سازد ودر نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می شود. [ جمعه 89/7/23 ] [ 10:21 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
http://www.tabnak.ir . [ جمعه 89/7/16 ] [ 10:32 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
گذر عمر جوانى (فرصت نیکو ) و (نسیم رحمت) است که باید به خوبى از آن بهره جست و با زیرکى , ذکاوت و تیز بینى آن نعمت خداداد را پاس که این فرصت, (ربودنى) و (رفتنى) است وضایع ساختن آن, چیزى جزغم, اندوه و پشیمانى را براى دوران پس ازآن به ارث نمى گذارد. زندگى کوتاه است و راه کار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمایه گرانبهاى ما وقت است که بازگشتى ندارد, از این رو بزرگترین فن بهتر زیستن, بهره جستن از فرصتهاى بى نظیرى است که برما مى گذرد; این سخن امام صادق(علیه السلام) را باید جدى گرفت: (من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقصإ سلبته الایام فرصته, لان من شإن الایام السلب و سبیل الزمن الفوت) به هرکس فرصتى دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت کامل آن را تإخیر اندازد, روزگار همان فرصت را نیز از او برباید, زیرا کار ایام, بردن است و روش زمان, از دست رفتن. محاسبه روزانه نفس حق على کل مسلم یعرفناان یعرض عمله فى کل یوم و لیله على نفسه فیکون محاسب نفسه, فـان راى حسنـه استزاد منها, وان راى سیئـه استغفـر منها لئلا یخزى یوم القیمه. بر هر مسلمانى که ما را بشناسد سزوار است که در هر شبانه روز عملش را برخود عرضه کرده,بازنگری کند و خود حسابگر خـویـش باشـد, اگر نیک بود بر آن بیفزاید و اگر گناه دیـد از آن آمـرزش خـواهـد تـا ایـن که روز قیـامت رسـوا نشـود. استقامت لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه و لاظلـهم الغمام و لاشـرقوا نهارا و لاکلـوا مـن فـوقهم و مـن تحت ارجلهم و لما سـئلوا الله شیئا الا اعطاهـم. اگر شیعیان ما استقامت مى ورزیدند, هرآینه فـرشتگان با آنها دست مى دادند وابر بر آنها سایه مى انداخت و در روزمـى درخشیدنـد و از فـراسر و زیر پاى خـود روزى مى خـوردنـد و چیزى از خـدا نمـى خـواستنـد, مگـر ایـن که به آنها مـى داد. عاقبت نیرنگ و حسادت مـن غش اخاه و حقره و ناواه جعل الله النار ماواه. و مـن حسد مـومنا انماث الایمان فى قلبه کما ینماث الملح. هر که با برادرش نیرنگ ورزد و او را کوچک شمارد و با اوبستیزد,خداوندآتش را جایگاهش گرداند, وهر که برمومنى حسد ورزد, ایمان در دلـش آب شود, چنان که نمک در آب حل شود. پارسایى, کوشش و کمک به مومنان لا تذهبـن بکم المذاهب فوالله لاتنال ولایتنا الا بالورع والاجهاد فى الدنیا ومـواسـاه الاخـوان فـى الله , ولیـس مـن شیعتنـا مـن یظلـم الناس. مسلکها و مذهبها شما را نبرند , به خدا سـوگند به ولایت ما نتوان رسید جز با پارسایـى وکـوشـش در دنیا , و یارى دادن برادران براى خدا. و کسى که به مردم ستم کند, شیعه مانیست. نتیجه اعتماد به خدا من یثق بالله یکفه ما اهمه مـن امر دنیاه و آخرته و یحفظ له ما غاب عنه , و قد عجز مـن لـم یعد لکل بلاء صبـرا ولکل نعمه شکـرا و لکل عسـر یسرا. هرکه به خدا اعتماد ورزد, خدا مهم دنیا وآخرتش را کفایت کند و هرچه از او غایب است برایـش حفظ کند. درمانـده وناتـوان است هرکه براى هـر بلا صبرى , و بـراى هـر نعمت شکـرى و بـراى هـر دشـوارى آسـانـى اى ندارد. با دیگران چگونه باشیم صل من قطعک,واعط من حرمک,واحسن الى من اساء الیک وسلم على من سبک.وانصف من خاصمک , واعف عمن ظلمک کما انک تحب ان یعفى عنک, فاعتبر بعفو الله عنک.الا تـرى ان شمسه اشـرقت علـى الابـرار و الفجـار. و ان مطـره ینزل علـى الصالحیـن والخاطئیـن. با کسـى که ازتو بریده بپیـوند, وبه آن کـه از تـو دریغ کرده بخشش کن, وبا کسى که به تو بدى کرده نیکى کـن. و به کسى که به تو دشنام داده سلام کـن. و باکسى که به تـو دشمنـى ورزیـده انصاف ورز. و کسـى که تـو را ستـم ورزیده عفو کـن, همچنان که دوست دارى که از تـو گذشت شود. به عفو خدا از خودت عبرت گیر, آیا نمی بینی که آفتابـش بر نیکان و بدان هر دومـى تابـد و بارانـش بر شایستگان و ناشایستگان مى بارد؟ خدا را چگونه بخوانیم واخفض الصوت ,ان ربک الذى یعلم مـا تسـرون و ما تعلنون , قد علم مـا تریدون قبل ان تسالوه. صـدایت را فـرود آر, زیرا خـدایى که نهان و آشکار را مى داند سـوال ناکـرده مى داند که شما چه مى خواهید. بهشت و جهنم , خیر و شر واقعى الخیـر کله امامک , و ان الشـر کله امامک ,ولن تـرى الخیر والشـرالا بعد الاخـره, لان الله جل وعزجعل الخیـر کله فى الجنه والشـر کله فـى النار لانهما الباقیان. تمام خیر در برابرتوو تمام شر نیز دربرابر توست. و خیروشر را نبینـى, مگربعد از آخرت, زیرا که خداوند عزوجل تمام خیر را در بهشت و تمام شـر را در دوزخ قـرارداده , زیـرا که ایـن دوانـد که بـاقـى انـد. جلوه و چهره اسلام الاسلام عریان فلباسه الحیاء و زینته الـوقـار و مـروته العمل الصالح و عماده الـورع و لکل شـىء اسـاس و اسـاس الاسلام حبنا اهل البیت. اسلام برهنه است, لباسش حیا و زیورش وقار و جوانمـردىاش عمـل صالـح و ستونـش پارسایى مى باشد , وبراى هر چیزى پایه اى است و پایه اسلام دوستى , ما اهل بـیت است . عمل بـراى آخرت اعمل الیـوم الـدنیا بما ترجـوا به الفـوز فـى الاخره. امروز در دنیا کارى کن که به وسیله آن امیـد کـامیـابـى در آخـرت را دارى. پاداش یارى دوستان اهل بیت لایبقـى احـد ممـن اعان مـومنـا مـن اولیـائنا بکلمه الا ادخله الله الجنه بغیر الحساب. در روزقیامت کسى نماند که یک کلمه به مومنى ازدوستان ما کمک کرده بـاشد, جزاین که خـداونـد او را بـى حسـاب به بهشت داخل گـرداند. پرهیز از ریا و جدال و دشمنى ایاک و المراء فانه یحبط عملک و ایاک و الجدال فانه یوبقک و ایـاک و کثـره الخصومات فانهاتبعدک من الله. از ریا کارى بپرهیز که عملت را از بین برد واز جدال بپرهیز که هلاکت گرداند وازخصـومتها و دشمنیها بپـرهیز که تـو را از خـدا دورکنـد. پاکیزگى روح , ابزار تشخیص مومن اذا ارادالله بعبد خیرا طیب روحه فلایسمع معروفا الا عرفه و لامنکرا الا انکره ثـم قذف الله فـى قلبه کلمه یجمع بها امره. چون خدا خیر بنده اى را خواهد روحش راپاک گرداند, به طورى که هیچ معروفى به گوشش نرسد, مگر آن که آن را بفهمد و هیچ منکرى را نشنود, جز آن که زشتـش داند و سپـس کلمه اى به دلـش الهام کنـد که کـارش را بـدان فـراهـم آرد. درخواست عافیت از خدا فسئلـوا ربکـم العافیه و علیکـم بـالـدعه والوقار و السکینه و الحیاء. از پـروردگارتان عافیت بخـواهید و نرمش و وقار و آرامـش حیا را حفظ کنیـد. دعا ، خودعمل است اکثـروا من الدعاء, فان الله یحب مـن عباده الذین یدعونه, وقد وعد عباده المومنین الاستجابه والله مصیر دعاء المـومنین یوم القیامه لهم عملا یزیدهـم به فى الجنه. زیاد دعا کنید, زیرا خداوند بندگان دعا کـن خود را دوست دارد و به بندگان مومنـش وعده اجابت داده است, وخداوند در روز قیامت دعاى مـومنان رااز کردارشان محسـوب دارد و ثـوابـش را بـا بهشت فزاید. بینوایان مسلمان رادوست بداریم وعلیکم بحب المساکین المسلمین فان من حقرهم و تکبر علیهم فقد زل عن دیـن الله و الله له حاقـر ماقت وقد قال ابـونا رسـول الله ( ص) (( امرنـى ربـى بحب المساکین المسلمین منهم)). برشما باد به دوستـى مستمندان مسلمان, زیرا هر کس آنان را کوچک بدارد و بر آنها تکبر ورزد, به راستـى که از دیـ ن خدا لغزیده و خـدا کـوچک کننده و زبـون کننده اوست, و پدر ما رسـول خد(صلّی الله علیه وآله) فرمـوده: (( پروردگارم به مـن دستـور داده است که مستمنـدان مسلمـان را دوست بـدارم. )) رابطه حسد و کفر ایـاکـم ان یحسـد بعضکـم بعضـا فـان الکفـر اصله الحسـد. از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد, زیـرا ریشه کفـر, حسـد است. اعمال محبت آور ثلاث تـورث المحبه: الـدیـن و التـواضع والبذل. سه چیز است که محبت آورد: قـرض دادن وفـروتنـى و بخشـش. اعمال دشمنى آور ثلاثه مکسبه للبغصـاء: النفـاق والظلم و العجب. سه چیز است که دشمنـى مـىآورد: دو رویـى , ستـم و خـودبینـى . نشانه هاى صبر شجاعت دوستی ثلاثه لا تعرف الا فـى ثلاثه مـواطن : لایـعرف الحلیـم الا عنـد الغضب و لاشجاع الا عندالحرب, ولا اخ الا عند الحاجه. سه کس اند که شناخته نشوند جز در سه جا: بـردبار شناخته نشـود جز به هنگام خشـم , وشجاع شناخته نشـود جز به وقت نبـرد , وبـرادر و دوست شنـاخته نشـود جز به وقت نیاز. نشانه هاى نفاق ثلاث من کن فیه فهو منافق و ان صام و صلى: من اذا حـدث کذب و اذا وعد اخلف. و اذا ائتمن خان. سه چیز است در هر که باشد منافق است, اگر چه روزه بدارد ونماز بخواند: آن که چون سخن گوید دروغ گوید , و چون وعده کند خلاف ورزد و چون امنیش دانند خیانت نماید. از سه کس پرهیز کن ! لاتشـاور احمق, و لاتستعن بکذاب و لاتثق بمـوده ملوک. با احمق مشورت نکن, واز دروغگو یارى مجو,و به دوستى زمامداران اعتماد مکن. نشانه هاى بزرگواری ثلاث مـن کـن فیه کـان سیـدا: کظم الغیظ والعفـو عن المسیىء والصله بـالنفـس والمـال. سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ,گذشت از بدکـردار, کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال. دیگر نشانه هاى بزرگوارى ثلاثه تـدل علـى کـرم المـرء : حسن الخلق , و کظم الغیظ و غض الطـرف. سه چیز است که دلیل بزرگوارى شخص است : خوشخویى, فرو بردن خشم , و فرو هشتن چشم نشانه هاى بلاغت ثلاثه فیهن البلاغه: التقـرب من معنى البغیه, والتبعد من حشوالکلام , والدلاله بالقلیل على الکثیر. سه چیز است که در آن بلاغت و شیـوایـى است: معنى مقصود را رساندن, و از سخـن بیهوده دورى جستـن , و بـا لفظ کم, معنـى بسیـار را رسـانـدن. نجات در سه چیز است النجـاه فـى ثلاث: تمسک علیک لسـانک, ویسعک بیتک و تنـدم على خطیئتک. نجات در سه چیز است , زبانت را نگهدارى و در خانه ات بمانى ! و بـر خطایت پشیمان شوى. انس وصفا در سه چیز است الانـس فـى ثلاث: فـى الزوجه المـوافقه والـولد البار والصـدیق المصافى. انـس در سه چیز است: زن مـوافق و فـرزنـد نیکوکار و دوست خالص و بـا صفـا. سه چیز , تباهى مىآورند ثـلاثه تکدر العیش : السلطان الجائر, والجار السـوء و المراه البذیه. سه کس زندگى را تیره کنند: زمامدار ستمگر , وهمسایه بد وزن بى شرم و بدزبان سه چیز محرومیت ساز من طلب ثلاثه بغیر حق حرم ثلاثه بحق: من طلب الدنیا بغیر حق حرم الاخره بحق, و مـن طلب الریاسه بغیـر حقحرم الطاعه له بحق و مـن طلب المال بغیـر حق حـرم بقائه له بحق. هـر که سه چیز را به ناحق خـواهـد از سه چیز به حق محـروم گردد: 1ـ هـر که دنیـا را به نـاحق خـواهـد از آخـرت به حق محـروم گردد 2ـ هـر که به نـاحق ریـاست طلبـد از طـاعت به حق محـروم گردد 3ـ هـر که به نـاحق مـالـى را طلبـد از مـانـدگـارى به حق آن محـروم گردد. سلامتی در گریز از سه چیز است ان یسلـم الناس مـن ثلاثه اشیاء کانت سلامه شـامله: لسان السوء و ید السوء و فعل السوء. اگـر مـردم از سه چیز در سلامت بـاشنـد, سلامت کـامل خـواهنـد داشت: زبان بد ودست بد و کاربد. کمال احسان به سه چیز است لایتـم المعروف الا بثلاث خصـال: تعجیله و تقلیل کثیره و ترک الامتنان به. احسان و نیکى کامل نباشد, مگر با سه خصلت: شتاب در آن , کم شمردن بسیار آن و منت ننهادن بر آن. [ دوشنبه 89/7/12 ] [ 9:21 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
http://www.noorportal.net [ جمعه 89/7/9 ] [ 11:8 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]
راهکارهایی برای انجام سختترین کار دنیا اکثر مدیران به جز دونالد ترامپ (یکی از موفقترین مدیران آمریکایی) معتقدند اخراج کارمندان یکی از دشوارترین کارهایی است که همواره با آن درگیر هستند. برای اینکه بتوانیم راهکارهایی هم به مدیران و هم به کارمندان از کار بر کنار شده ارائه دهیم، با متخصصان حوزههای استخدامی و درمانی صحبت کردیم. اولین دستور: هنگام دادن خبر بد سعی کنید خیلی سریع، واضح و مختصر به اصل موضوع بپردازید. جفری گاربر موسس یک سایت خدمات شغلی میگوید: یادم میآید یک بار یک طراح گرافیکی را اخراج کردم و چون متوجه موضوع نمیشد میگفت: من میتوانم خودم را تغییر دهم، تقریبا نیم ساعت طول کشید تا توانستم او را متوجه این موضوع کنم که اخراج او تصمیم نهایی است. دیوید نوئر مدیر اجرایی، مشاور Greensboro،NC و نویسنده کتاب «التیام زخم: غلبه بر ضربه روحی اخراج و احیای سازمانهای تعدیل نیرو شده» توصیه میکند اگر لازم میبینید از بیان برخی مطالب پرهیز کنید این کار را انجام دهید، اما نقش بازی نکنید. بیشتر مدیران جوان با متوسل شدن به لیستهای موجود در بخش منابع انسانی یا کمک گرفتن از شرکتهایی که وظیفه اخراج افراد را به عهده دارند، سعی میکنند استرس ناشی از عزل کارکنان را از بین ببرند. وی خاطرنشان کرد: استفاده از چنین شیوههایی در برقراری ارتباط با کارکنان این خطر را به همراه دارد که مدیران مانند شخصیت آقای اسپاک (محبوبترین شخصیت فیلم پیشتازان فضا که واکنشهای احساسی اطرافیان را درک نمیکرد) از انتقال پیام خود به دیگران ناتوان بمانند. جین پراگر مدیر رسانه در نیویورک میگوید: همدلی با کارمند اخراجی امری ضروری است. وی همچنین افزود: به این فکر کنید که مخاطب شما به چه چیزی نیاز دارد و سعی کنید در کمال آرامش و سکوت و به جای توجیه قضیه و سعی در بیاهمیت جلوه دادن آن، با وی همدردی کنید. آنچه مردم در مکالمات بیش از هر چیز نیاز دارند یاد بگیرند در واقع خوب گوش کردن است. پل براد روانپزشک منهتنی میگوید: کنار آمدن با خشم کارمندان از هنرهای یک مدیر موفق است و برای کارمند اخراجی خیلی مهم است که با آرامش و تحمل درکش کنند. براد پس از صحبت با مدیران و کارمندان اخراجی میگوید: اخراج شدگان اغلب پس از شنیدن این خبر ناگوار هیچ گونه نگرانی از اینکه به رییسشان بگویند چقدر مبهوت و ت و مستاصل هستند، ندارند. همچنین یک مدیر باید یاد بگیرد که بدون تجزیه و تحلیل طرف مقابل، خوب گوش کند وباید رفتارش بیشتر شبیه پزشکی باشد که خبر بدی را میدهد و احساس دلسوزی داشته باشد حتی اگر آن را بیان نکند. اما اگر مدیری مجبور باشد تعدادی از کارمندان را یکجا اخراج کند، چه باید کرد ؟ براد میگوید لازم است که مدیر، گروه را دور هم جمع کند تا بتواند تکتک کارمندان را زیر نظر داشته باشد و بهتر است برای کمک گرفتن با یک دوست دلسوز، راز دار و قابل اعتماد، خارج از سازمان تماس فوری بگیرد. هنگامی که تعداد اندکی از کارمندان را اخراج میکنید سعی کنید نظریه بدیع ایلین ولکستین مشاور شغلی منهتن را نیز در نظر بگیرید که معتقد است، باید از جلسه تشکیل شده برای دادن حکم اخراج به عنوان فرصتی برای یادآوری تواناییهای فرد استفاده کنید. ولکستین میگوید: افرادی را میشناسم که پس از اخراجشان تشکر هم میکنند. در شرایطی که فرد سابقه کاری خوبی داشته و اخراج وی صرفا بهدلیل کاهش هزینهها باشد میتوانید از او تعریف کرده و حتی موقعیتهای دیگری را پیشنهاد دهید. اما ملاحظات قانونی را چگونه باید لحاظ کرد؟ کاترین پارکر که وکیل در امور مربوط به استخدام بخش مدیریت است، میگوید: مهمترین نکتهای که مدیر باید در نظر بگیرد داشتن دلایل اقتصادی قانعکننده برای اخراج است. احتیاجی نیست آن را مفصلا در زمان اخراج بیان کنید، اما باید بتوانید در صورت بروز شرایط خاص و چالشهای قانونی دلایل خود را ارائه دهید. طبق قانون فدرال هر گونه تبعیض بر اساس سن، نژاد، جنسیت، معلولیت یا مذهب ممنوع است. دلایل قانونی اخراج طیف وسیعی را از نارضایتی از عملکرد گرفته تا نیاز به کاهش هزینهها یا ایجاد تغییر در ساختار مدیریتی شرکت شامل میشود. به هر حال همه ما امیدواریم که در آینده نزدیک و با حل تدریجی مشکل بیکاری، نیاز به چنین توصیههایی کمتر شود. هوتسا عسگرینسب [ پنج شنبه 89/7/1 ] [ 5:49 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |