سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راین جهانی از زیبایی - هزارمظهراستقامت

زن ها، "فرایند محور" هستند و مردها "نتیجه گرا". بنابراین وقتی یک زن می خواهد موضوعی را به فردی دیگر بگوید، دوست دارد آن را از اول تا انتها با ذکر جزئیات بیان کند.

  وقتی جنین پسر به دو ماهگی می رسد، تستوسترون به مغز او سرازیر می شود و بخش زیادی از سلول های مربوط به ارتباط و تکلم را از بین می برد و سلول های مسؤول توان جسمی و جنسی را تقویت می کند؟

ارتباط کلامی بین زن و مرد و سوء تفاهمی که در همه تاریخ وجود داشته!

چنین اتفاقی در مغز جنین دختر رخ نمی دهد و  بنابراین، او در حالی به دنیا می آید که به طور مادرزاد، توانایی بیشتری برای حرف زدن دارد.

حال آن دختر و پسر بزرگ شده اند و با هم ازدواج کرده اند. زن به واسطه قدرت فوق العاده ای که در ردیف کردن کلمات، آن هم با سرعتی بیش از مرد دارد، تمایل ذاتی برای سخن گفتن دارد و مرد که در دو ماهگی جنینی اش، بخش زیادی از سلول های ارتباطی و کلامی مغزش را از دست داده، چندان تمایلی به بحث های طولانی ندارد.

حتی ممکن است در موارد بحرانی، مردی که در برابر شلیک های مسلسل وار کلمات توسط همسرش به ستوه می آید و در عین حال توان مقابله به مثل کلامی را ندارد، خانه را ترک کند یا از توان بدنی اش برای مقابله با او استفاده کند و کار را بدتر کند.

بنابراین باید در گفت و گو با مردان و زنان، نکات کاربردی و مهمی را دانست و به کار بست.

 زن ها، "فرایند محور" هستند و مردها "نتیجه گرا". بنابراین وقتی یک زن می خواهد موضوعی را به فردی دیگر بگوید، دوست دارد آن را از اول تا انتها با ذکر جزئیات بیان کند. از آنجا که مرکز اصلی حافظه دور (هیپوکمپ) در زنان بزرگ تر از این مرکز در مغز مردان است، آنها جزئیات ماجرا را به خوبی به یاد می آورند و به همان شکل توصیف می کنند. 

ارتباط کلامی بین زن و مرد و سوء تفاهمی که در همه تاریخ وجود داشته!

حال اگر مخاطب این زن، یک زن دیگر باشد اشکالی پیش نمی آید زیرا او هم به دلیل آن که همانند بقیه زن های جهان، 11 درصد بیش از  مردان نورون ارتباطی در مغزش دارد، به سادگی و حتی با لذت، با همجنس خود ارتباط گفتاری و شنیداری برقرار می کند.

پس یک زن، با توانمندی گفتاری خود، "فرایند" یک ماجرا را به طور کامل شرح و بسط می دهد تا به انتها و "نتیجه" آن برسد. برای زن، فرایندی که طی شده تا نتیجه ای حاصل شود، به اندازه خود نتیجه مهم و گفتنی است.

البته این بدان معنا نیست که هر زنی در هر موقعیتی هر سخنی بخواهد بگوید، از ابتدا تا انتهایش را بیان می کند. آنچه گفتیم، پیش فرض مطلوب ساختار مغزی زنان است که عمدتاً در موقعیت های راحت و خودمانی مانند گفت و گوهای خانوادگی و جمع دوستان رخ می دهد.

اما یک مرد، معمولاً دوست دارد از "کار سختی به نام حرف زدن و توضیح دادن فرایند" خودداری کند و هر چه سریع تر به "انتها و نتیجه" ماجرا برود.

دونالد ترامپ، وقتی در کتاب 101 راه موفقیت در کسب و کار می خواهد از یکی از مدیران شرکتش تمجید کند می گوید که او قادر است ظرف 10 ثانیه، لبّ مطلب را بگوید. به احتمال قوی ، اگر ترامپ زن بود، آن مدیر را اخراج می کرد!

با این اوصاف اگر مادری دخترش را در یک مدرسه غیر انتفاعی ثبت نام کند، شب هنگام وقتی همسرش از او می پرسد که مریم را ثبت نام کردی؟ احتمالاً این گونه پاسخ خواهد داد:

 "نمی دونی که! از اول صبح بدبیاری آوردم. آسانسور کار نمی کرد، نه این که خراب شده باشه ، نه! این همسایه طبقه نهم در آسانسور رو خوب نبسته بود، مجبور شدم از این جا تا طبقه نهم رو پیاده برم. نمی دونم چرا مردم اینقدر بی مبالات شده اند؟! دفعه قبل هم آشغال هاشون رو گذاشته بودن تو راه پله ها، بوش تا اینجا می اومد... خلاصه سوار ماشین که شدم و استارت زدم دیدم بنزین ماشین داره تموم میشه، با استرس خودم رو رسوندم پمپ بنزین. حالا مریم هم تو ماشین داره غر می زنه که الان  مدرسه رو می بندن و من بی سواد می مونم! نمی دونستم بخندم با حرص بخورم... خلاصه رسیدم مدرسه، مگه جای پارک پیدا می شد. دو کوچه بالاتر به زحمت یک جا پیدا کردم. تو این هوای گرم، با این بچه خودم رو رسوندم مدرسه. حالا خوب شد به موقع رسیدم چون ساعت 11 تعطیل می کردن تا به جلسه اداره برن، مدرسه خوبی بود. لابی قشنگی داشت. مدیرشون اما یک کم افاده ای بود. حالا حدس بزن شهریه مدرسه چقدر بود؟ ... نه برو بالا! 8 میلیون تومان برای یک سال. البته با هزینه غذا و سرویس... ثبت نامش کردم و فعلا یه تومن دادم و بقیه اش رو هم باید تا آخر سال بدیم، یادت نره ها ... ."

زن در واقع از پرسش همسرش که "مریم را ثبت نام کردی؟" استفاده کرد تا با او صحبت کند. در تمام مدتی که زن در حال تعریف ماجراست، احتمالاً اعصاب مرد در حال به هم ریختن است که "چرا اصل مطلب را نمی گوید؟ ، ثبت نام کرد یا نه؟" 

ارتباط کلامی بین زن و مرد و سوء تفاهمی که در همه تاریخ وجود داشته!حتی ممکن است در وسط تعریف کردن های زن، حوصله مرد سر برود بگوید: خب از این حرف ها بگذر، ثبت نامش کردند یا باید بریم سراغ مدرسه دیگری؟!

اما اگر مرد با همان ماجراها بچه را ثبت نام کرده باشد و همسرس از او بپرسد:"مریم را ثبت نام کردی؟" ، احتمالاً این گونه خواهد گفت: بله ، چقدر هم گرون! 8 میلیون برای یک سال."

همان طور که مرد از جواب طولانی زنش حوصله اش سر رفته بود، در اینجا هم ممکن است زن با شنیدن جواب کوتاه مرد، به این اشتباه بیفتد که او حوصله مرا ندارد یا از دستم ناراحت است و بنابراین نمی خواهد با من حرف بزند و به همین دلیل است که با من اینگونه سرد برخورد کرد!

اگر مرد و زن ندانند که :
-  مردان "نتیجه محور" هستند و زنان "فرایند محور" 
- مردان دوست ندارند زیاد وارد جزئیات شوند ولی زنان از بیان جزئیات لذت می برند
- طول و تفصیل دادن زنان، یک امر عادی است و نشانه حرّافی نیست و مختصر گویی مردان هم موضوعی عادی به شمار می رود و نشانه سردی نیست

آنگاه به سوء تفاهم های زیادی دچار خواهند شد.

چند نکته کاربردی 

اگر خانم هستید:
سعی کنید هوای مغز همسرتان را در هنگام حرف زدن داشته باشید. آنها تاب و تحمل حرف های خیلی طولانی را ندارند. اگر هم می خواهید به هر دلیلی فرایند را توضیح دهید، دو نکته را رعایت کنید:
1 - ابتدا نتیجه و انتهای مطلب را بگویید تا او انتظار نکشد و حرص نخورد.
2 - فرایند را مختصر و مفید بگویید.
3 - مختصر گویی همسرتان را به حساب مسائلی از قبیل بی علاقگی به شما نگذارید مگر آن که دلایل دیگری داشته باشید.

اگر آقا هستید:
1 -  بکوشید کمی بیشتر با همسرتان صحبت کنید و هر چند شاید برایتان سخت باشد ولی کمی هم در گفت و گو با او فرایند محور باشید. 
2 - مفصل گویی همسرتان را به عنوان پدیده ای طبیعی به رسمیت بشناسید. البته می توانید یک بار با او در این باره صحبت کنید و این درس را برایش توضیح دهید و از او بخواهید که دو نکته مربوط به خانم ها که در سطرهای بالایی آمد را رعایت کند. اگر او بداند که کلی از سلول های ارتباطی شما در دوران جنینی از بین رفته است، احتمالاً کمی با شما همدردی و مدارا کند!

تمرین: 

1 - با توجه به ویژگی های مغز زنانه که در این درس گفتیم، اگر از یک زن بخواهید فیلمی که دیشب دیده را تعریف کند، شرح او از فیلم با تعریفی که یک مرد از همان فیلم در شرایط مشابه می کند، چه فرقی خواهد داشت؟

2 - نتیجه محور بودن مردان و فرایند محور بودن زنان، چه تفاوتی را در رفتار خرید آنها ایجاد می کند؟

* این مطلب توسط جعفر محمدی نوشته شده است.


[ یکشنبه 97/3/13 ] [ 9:35 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]

نتایج مطالعات گسترده ژنتیکی انجام‌شده توسط پژوهشگران دانشگاه ادینبورگ نشان می‌دهد که افراد باهوش دارای ژن‌های ویژه‌ای هستند که احتمال ضعیف شدن چشم و استفاده از عینک را در آن‌ها افزایش می‌دهد.

 

 
به‌طور سنتی در اذهان مردم جهان، عینک نماد سواد و علم شناخته‌شده و این تصویر زمانی بیشتر پررنگ می‌شود که تقریباً بیشتر دانشمندان و پژوهشگران مشهور، عینکی هستند. حال دلیل این موضوع چیست و چرا معمولاً افرادی که در حوزه‌های مختلف دانش فعالیت می‌کنند چشمانی ضعیف دارند، بحثی جالب‌توجه و دارای پیشینه‌ای طولانی است و می‌توان برای این مسئله، مثال‌های فراوانی چون بیل گیتس، آلبرت انیشتین و ... را در نظر گرفت.
 
در این تحقیقات، پژوهشگران اقدام به آنالیز و تجزیه‌وتحلیل اطلاعات ژنتیکی 44 هزار و 480 فرد مختلف کرده و در پایان مشخص شد که احتمال داشتن ژن‌های مرتبط با ضعف چشم در افراد باهوش‌تر به میزان 30 درصد بیش از سایرین بوده و این افراد به میزان بیشتری نیازمند استفاده از عینک هستند.
 
ممکن است بسیاری از مردم این موضوع را به مطالعه زیاد و کتاب‌خوانی بیشتر این افراد مرتبط بدانند اما تحقیقات جدید نشان می‌دهد عامل ژنتیک نیز در این مسئله دخیل بوده و همچنین نتایج این پژوهش‌ها حاکی از تصادفی نبودن این موضوع و رابطه‌ای بین عینکی بودن و میزان هوش افراد است.
بر اساس تحقیقات پژوهشگران دانشگاه ادینبورگ، مشخص شد که افراد عینکی معمولاً باهوش‌تر از سایر افراد هستند. در این تحقیقات، پژوهشگران اقدام به آنالیز و تجزیه‌وتحلیل اطلاعات ژنتیکی 44 هزار و 480 فرد مختلف کرده و در پایان مشخص شد که احتمال داشتن ژن‌های مرتبط با ضعف چشم در افراد باهوش‌تر به میزان 30 درصد بیش از سایرین بوده و این افراد به میزان بیشتری نیازمند استفاده از عینک هستند.
نکته جالب‌توجه دیگر در تحقیقات انجام‌شده توسط محققان دانشگاه ادینبورگ، این است که افراد باهوش در ژن‌های خود دارای عامل خاصی هستند که موجب افزایش سلامت قلبشان می‌شود. دکتر گیل داویس (Dr Gail Davies) سرپرست این گروه تحقیقاتی درباره پژوهش‌های انجام‌شده اعلام کرد: «این مطالعات را می‌توان بزرگ‌ترین مطالعه ژنتیکی درزمینه? عملکرد شناختی محسوب کرده و طی آن بسیاری از تفاوت‌های ژنتیکی عامل وراثت‌پذیری مهارت‌های تفکر، شناخته شدند.»
وی در ادامه توضیحات خود افزود: «کشف اشتراکات بین تأثیرات ژنتیکی بر پی آمدهای سلامت بدن و ساختار مغز، پایه‌ای برای کاوش مکانیسمی است که بر اساس آن این تفاوت‌ها بر مهارت‌های تفکر در طول عمر تأثیر می‌گذارد.»

[ جمعه 97/3/11 ] [ 2:46 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]

همین الان اگر یک دقیقه فکر کنیم، می توانیم چندین مثال بزنیم که در آن ها ایرانی ها جزء خفن ترین مردم دنیا به حساب می آیند و هیچ کاری نبوده که در آن اول نباشند. از تعداد ایرانی های ناسا گرفته تا مخترع فلان ماشین و مالک فلان برند؛ مواردی که بسیاری از آن ها تنها زاییده تخیل خود ماست و نمود عینی ندارد. این جا تلاش کرده ایم تعدادی از این افتخارات الکی را مرور کنیم، با توجه به این نکته که این ها همه موارد نیستند و این مطلب تنها مشتی است نمونه خروار.

سازمان فضایی آمریکا

علت شهرت: ناسا پر از ایرانی است و این ایرانی ها هستند که ناسا را اداره می کنند.

شرح ماجرا: از وقتی نام فیروز نادری به عنوان مدیر یکی از پروژه های مریخ نوردی ناسا مطرح شد، صحبت ها درباره تعداد ایرانی های شاغل در ناسا مطرح شد، صحبت ها درباره تعداد ایرانی های شاغل در ناسا هم داغ شد. حالا مدت هاست که خیلی ها اعتقاد دارند اگر ایرانی ها نبودند، ناسا زمین می خورد و اصلا این مغز ایرانی است که توانسته باعث موفقیت های این سازمان شود. این وسط بعضی سایت های داخلی مدعی شده اند که 43 درصد کارکنان ناسا ایرانی هستند و اگر این واقعیت داشته باشد؛ یعنی اکثریت در این سازمان با ایرانی هاست.

افتخاراتی که ایرانی ها الکی به نام خود زده اند؛ از ناسا پر از ایرانی است تا کریم باستانی مخترع بستنی!
اصل ماجرا چیست؟ این که 43 درصد از جمعیت یک سازمان مهم و بزرگ در دست خارجی ها باشد، شبیه یک توهم است. آن هم وقتی که بفهمیم ناسا حدود 25 هزار کارمند دارد و اگر ادعای افسانه سازها درست باشد؛ یعنی بیش از 10 هزار ایرانی در ناسا کار می کنند. خود فیروز نادری اما در گفت و گویی که چند سال پیش انجام داد، گفت احتمال می دهد حدود یک درصد از این جمعیت، ایرانی باشند که تازه بخش زیادی از آن ها را استادان دانشگاه شامل می شوند که کارمند رسمی ناسا به حساب نمی آیند. طبق گفته پروفسور نادری حداکثر 300 ایرانی از جمله استادهای دانشگاه در ناسا مشغول به کار هستند.

بستنی

علت شهرت: فردی به نام کریم باستانی یا کریم یخ فروش مخترع بستنی است.

شرح ماجرا: در شرح این اختراع آمده «تا به حال به این اندیشیده اید که چرا هرگز در هیچ گزارش یا رسانه خارجی در مورد این که بستنی، این لیسیدنی پرطرفدار، در کجا و توسط چه کسی ساخته شده، هیچ حرفی به میان نیامده؟! جواب این سوال در کتاب «مردم دوران مشروطه» در قفسه های خاک گرفته کتابخانه ملی موجود است که نیز افتخار دیگری است برای ما ایرانیان. داستان از این جا شروع می شود که فردی به نام «کریم باستانی» ملقب به کریم یخ فروش، پسر جوانی از شهر ری در بازار آن زمان (خیابان جمهوری امروز) بساط یخ فروشی داشت» در ادامه این داستان ثابت می شود که آیس کرم همان آیس کریم است و بستنی را هم ما اختراع کردیم.

افتخاراتی که ایرانی ها الکی به نام خود زده اند؛ از ناسا پر از ایرانی است تا کریم باستانی مخترع بستنی!

اصل ماجرا چیست؟ متن بالا که نیازی به پاسخ ندارد اما تاریخچه پیدایش خود بستنی جالب است. واژه «آیس کرم» اولین بار در 1744 میلادی یا 1123 هجری خورشیدی به کار رفته است. خود مفهوم بستنی اما به احتمال زیاد نوع تحول یافته نوشیدنی های یخ زده است. در قرن چهارم قبل از میلاد، اسکندر به نوشیدنی های یخ زده علاقه فراوانی داشت و آن طور که تاریخ نگاران روم گفته اند در سال 62 قبل از میلاد، نرون، امپراتور روم گروه هایی را به کوهستان های آپنین می فرستاد تا برایش یخ و برف بیاورند، سپس آن را با شربت، پوره میوه یا عسل مخلوط می کرد و می خورد. در سال 1660، کافه «پروکوپ» توسط یک ایتالیایی به نام «کولتلی» در پاریس افتتاح شد که در آن انواع یخ طعم دار و خامه یخ زده یا همان بستنی، تولید و عرضه می شد. بعد از آن، دسرهای یخی راه خود را به آمریکا بازکردند و در سال 1700 میلادی، فرماندار مریلند، از مهمانان خود با بستنی پذیرایی کرد.

سردر سازمان ملل

علت شهرت: نوشته شدن شعر مشهور سعدی (بنی آدم اعضای یک پیکرند) بر سردر سازمان ملل

شرح ماجرا: از دوران مدرسه به یاد داریم که این شعر سعدی به خاطر مفهوم زیبایش در سردرد سازمان ملل نقش بسته و یک جورهایی تبدیل به مانیفست این سازمان شده است. در سال های اخیر اما هر کس به نیویورک سفر کرده، نتوانسته تصویری از این نوشته پیدا کند.

افتخاراتی که ایرانی ها الکی به نام خود زده اند؛ از ناسا پر از ایرانی است تا کریم باستانی مخترع بستنی!
اصل ماجرا چیست؟ ظاهرا در سال های اولیه بعد از افتتاح سازمان ملل، این شعر سعدی روی تابلویی نوشته شده بود و بالای یکی از درهای سازمان ملل نصب شده بود. بعد از مدتی اما این تابلو را برداشتند ولی خاطرات آن هرگز از یاد نرفت. نکته مهم دیگر این که سازمان ملل سرد خاصی ندارد و چندین در دارد. به عنوان مثال، ساسان والی زاده در قسمتی از کتابش با نام «سفر به نیویورک، رسانه ای به نام احمدی نژاد» به شکل مستقیم به جست و جو برای یافتن این شعر در سفرش به سازمان ملل اشاره و بیان می کند: «به محض آن که می خواستم از زیر سردر سازمان ملل (راستی این جا چندین ورودی دارد، سردرد اصلی کدام است؟!» عبور کنم، چشمان کنجکاوم را به میله ها، ستون ها و دیوارهای کناری دوختم، شاید چند واژه دُر دری بیابم یا حداقل مفهوم شعر سعدی را به یکی از زبان های بین المللی اما هرچه جستم، هیچ نیافتم»

کاووس حسن لی- موسس مرکز سعدی شناسی ایران- در گفت و گویی وجود هرگونه لوح یا سردری را با این اشعار از سعدی در مقر سازمان ملل متحد رد کرده و گفته «متاسفانه الان طوری شده که اگر این حرف را بزنیم، هیچ کس باور نمی کند و مردم واقعا فکر می کنند شعر سعدی بر سردر سازمان ملل متحده نوشته شده است، حال آن که نه سردری و نه تابلویی با اشعار سعدی در سازمان ملل وجود ندارد.»

گینس

علت شهرت: 36 رکورد اختصاصی برای ایران در گینس ثبت شده است.

شرح ماجرا: چندین خبرگزاری و سایت خبری لیستی منتشر کرده اند از افتخارات ایران و ایرانی ها در گینس و کلی آمار داده اند از چیزهایی که ایران در آن اول است.

افتخاراتی که ایرانی ها الکی به نام خود زده اند؛ از ناسا پر از ایرانی است تا کریم باستانی مخترع بستنی!

اصل ماجرا چیست؟ این که شما در یک چیزی اول باشید با اینکه در گینس رکورددار باشید تفاوت دارد و این دو تقریبا هیچ ربطی به هم ندارند. در میان آن 36 رکورد هم تعداد کمی با گینس مشترک است. در کتاب گینس اما 27 بار از ایران نام برده شده که در تعداد زیادی از آن ها «ایران» محل بحث نیست و مثلا فقط محل برگزاری مراسم بوده یا یک صاحب رکوردی از آن عبور کدها ست. برای مثال طولانی ترین سفر با ماشین سه چرخه توسط دو آلمانی به مسافت 37 هزار کیلومتر ثبت شده که از ایران نیز گذشته اند.
منبع: هفته نامه همشهری جوان


[ جمعه 97/3/4 ] [ 11:29 صبح ] [ غلامرضابالایی راینی ]

 

مطلبی در صفحه دوم روزنامه میزان به تاریخ 17 مهر سال 1359 به قلم مهندس بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت از روز‌های اول جنگ منتشر شده است.

در گزارش مهدی بازرگان آمده است:

به منظور کسب اطلاع و بلکه کسب افتخار روز 13 مهر ماه به اتفاق تنی چند از دوستان رهسپار آن صفحات شدیم. مناسب‌ترین عنوان که به نظرم آمد «دلاوری‌های خوزستان» است؛ دلاوری‌های مردم محل و میهمانانشان، سپاهیان انقلاب، لشکر 92، تکاوران نیروی دریایی، هوانیروز و نیروی هوایی...

قبل از ظهر در اهواز فرود آمدیم، در شهری که سراسر سنگر‌بندی و آماده پذیرایی از هر تجاوزکننده ابله گور خود کن شده است. به مرکز لشکر زمینی و ستاد فرماندهی رفتیم. در «اتاق جنگ» افسران جوان گوش به گوش را دیدیم که در گرد یک میز بیضی شکل نشسته هر کدام با واحدی و پایگاهی در ارتباط بودند. فرمانده ستاد وقتی به‌هریک ازآن‌ها می‌رسید خبر می‌گرفت و دستور می‌داد.

سرهنگ فرمانده ستاد منطقه عملیات، دشمن را که به‌صورت مثلثی درآمده و تیزی آن به‌طرف اهواز بود و از پهلو‌ها بوسیله حملات خودی‌ها تهدید و تضعیف می‌شد تشریح کرد. ایشان توضیح می‌داد که نیروی زمینی بعثی‌ها به لحاظ کمیت و تجهیزات برتری محسوس بر ما دارند، ولی نه انگیزه دارند، نه روحیه و نه آموزش. با کمترین تعرض و تفوق ما، راه تسلیم یا فرار پیش می‌گیرند. بعدازظهر نزد آقای دکتر چمران که مسئول هماهنگی نیرو‌های ارتشی و سپاهی و مردمی شده است، رفتیم. ضمناً آقای چمران گاه گاه همراه پاسداران زبده‌ای در عملیات شرکت می‌کند، ولی چه بهتر که بیشتر به سازماندهی و هم آهنگ کردن گروه‌های کثیر پاسداران، سپاه و کمیته‌ها و داوطلب‌ها که دسته دسته می‌رسند و نیاز شدید به نظم و دستور دارند، برسند.

در همه جا خواسته سپاهیان و مردم غالباً این بود که به آن‌ها سلاح و مخصوصاً دستور حمله داده شود. شب به اهواز برگشتیم. آقایان طبسی و ملازاده و فرادی‌پور را که همسفر‌مان از تهران بودند و همچنین آقای بشارت نماینده خوزستان را دیدیم که روز قبل به راهنمایی آقای خامنه‌ای از بیمارستان اهواز بازدید کرده بودند. بامداد روز بعد راهی خرمشهر شدیم.

در عبور از آبادان، آتش و دود لوله‌های نفت خام منفجر شده، یا مخازن و دستگاه‌های اصابت دیده، جلب نظر می‌کرد، ولی شهر در فعالیت و آمد و رفت بود.

خرمشهر حالت سربازخانه‌ای را داشت که آرامش آن را گاه گاه صدای ضربات گلوله که به نقاط پراکنده می‌خورد بهم می‌زد. دکان‌ها بسته، خانه‌های خالی، لاشه‌های تانک و توپ عراقی در این طرف و آن طرف افتاده، دود‌های انبوه برخاسته از انبار‌های گمرک با جنب و جوش و روی‌های گشاده جوانان و مردان سلاح به‌کمر یا سلاح به دست و از جان گذشته دیده می‌شد.

از لابه لای نخلستان‌های آن طرف شط، توپ‌های خمسه خمسه و آرپی جی، این طرف را بی‌حساب و هدف می‌کوبند. یکی از سپاهیان داوطلب که شیرازی غیور و داغ بود درحالی که ما را به تماشای گورستان تانک‌های دشمن هدایت می‌کرد با خونسردی می‌گفت؛ اینجا زیر آتش خمپاره است، اما مسأله‌ای نیست!

شخصاً سه تانک عراقی را زده بود و حکایت از بچه‌هایی می‌کرد که نارنجک مخصوص تفنگ ژ. 3 گذاشته از 50 متری تانک را می‌زدند. او می‌گفت: روز چهارشنبه گذشته بعد از حمله شدید عراقی‌ها سرگردی به نام شریف النسب که اصرار داشت اسمش را ذکر کنیم تا در حماسه افتخارات ثبت شود، از راه رسید و با یک سخنرانی پرشور و عشق چنان امید و غیرت در سربازان و سپاهیان ومردم، انداخت که همگی برگشتیم و دشمنان را به جای اول خودشان برگرداندیم.

در یکی از خطوط جبهه به دیدار یک واحد زرهی رفتیم که سربازان مجهز به خمپاره‌انداز و نارنجک بودند. سربازان و افسران با وجود گرما و گرفتاری‌ها، خندان بودند و از دیدار ما خندان‌تر شده و با ما عکس گرفتند. افسری را کنار کشیدم و پرسیدم شما برای اسلام می‌جنگی یا ایران؟ گفت:هر دو، مگر فرقی بین این دوهست؟

مساجد مراکز دریافت و توزیع مواد غذایی برای رزمندگان بود. ما هم با قدری نان لواش خرد شده و سیب زمینی گرم و نمک زده جیره ناهارمان را تأمین کردیم. به فرودگاه اهواز برگشتیم تا با هر هواپیمای ارتشی آماده حرکت، بازگشت کنیم. بیا و برو و انتظارنشینان زیاد بودند. در یک هواپیمای ترابری سی-130 همراه با سربازان تعویض شده و چند مجروح خمپاره خورده جا گرفتیم. مجروحانی باندپیچ شده با پای شکسته و کتف و شکم دریده، تزریق مسکن شده، ولی پر درد، بدون آنکه خم به ابرو و ناله بر زبان آورند، صابر و شکور و شاد می‌نمودند. یک استوار مأمور توپ که دست چپش را از وسط بازو از دست داده بود دیدیم.

آنقدر سلام و تشکر و شکر کرد که خجالت کشیدیم. خوشحال بود که بیش از 150 گلوله به متجاوزان عراقی پیش آمده تا سوسنگرد انداخته و بیش از 10 تانک‌شان را متلاشی و حملاتشان را عقیم ساخته و حالا دست راست و سلامتی‌اش باقی است. تقاضا و آرزویی جز سلامتی امام و مردم و مسئولان و امکان خدمت مجدد نداشت.


[ پنج شنبه 97/3/3 ] [ 4:54 عصر ] [ غلامرضابالایی راینی ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 48
بازدید دیروز: 33
کل بازدیدها: 279701