نگاهي عرفاني به عاشورا
در نگاه عرفاني حضرت مولانا به عاشورا، امام حسين عليهالسلام و ياران بزرگوارش به سان پاكباختگان و عاشقان عارفي بودهاند كه براي رسيدن به حق وحقيقت و فاني شدن و در آن جان خود را نثار كردند تا جانان را به دست آورند و با او و براي او باشند. اين وحدت قطره را به دريا و ثري را به ثريا ميرساند و همه سالكان را با وصل ابدي كامشاد مينمايد. اين همان چيزي است كه عارفان از آن به رهايي مطلق ياد ميكنند و مولوي نيز در مرثيه شهيدان كربلا بدان اشاره زيبايي كرده است...
كجاييد اي شهيدان خداييبلاجويان دست كربلاييكجاييد اي سبكروحان عاشقپرندهتر ز مرغان هواييكجاييد اي شهان آسمانيبدانسته فلك را درگشاييكجاييد اي ز جان و جا رهيدهكسي مر عقل را گويد كجاييكجاييد اي در زندان شكستهبداده وامداران را رهايي... مولانا(ديوان شمس)
*************************************************
روز عاشورا
روز عاشورا همه اهل حلبباب انطاكيه اندر تا به شبگرد آيد مرد و زن جمعي عظيمماتم آن خاندان دارد مقيمناله و نوحه كنند اندر بكاشيعه عاشورا را براي كربلابشمرند آن ظلمها و امتحانكز يزيد و شمر ديد آن خانداننعرههاشان ميرود در ويل و دشتپر همي گردد همه صحرا و دشت...
خفته بودستيد تا اكنون شماكه كنون جامه دريديد از عزاپس عزا بر خود كنيد اي خفتگانز آن كه بد مردگي است اين خواب گران...
جان سلطاني ز زنداني بجستجامه چون دريم و چون خاييم دستچون كه ايشان خسرو دين بودهاندوقت شادي شد چو بشكستند بند...
روز ملك و كش و شاهنشهيگر تو يك ذره از ايشان آگهيور نهاي آگه برو بر خودگريو آن كه در انكار نقل و محشريبر دل و دين خرابت نوحه كنكه نميبيند جز اين خاك كهن... مولانا(مثنوي معنوي)